بسیاری از زنان در واژه ها و کلماتی که مردان به کار می برند به دنبال آن هستند که ببینند مرد مورد نظرشان به طرف آنها جذب شده است یا نه...
بسیاری از زنان در واژه ها و کلماتی که مردان به کار می برند به دنبال آن هستند که ببینند مرد مورد نظرشان به طرف آنها جذب شده است یا نه.
زمانیکه پای جذب شدن مردان به میان می آید،بهتر است که ببینیم زبان بدن مرد چه می گوید به جای اینکه به کلماتش توجه کنیم. زمانیکه مردان به طرف کسی جذب می شوند معمولا زبانشان بسته می شود و ممکن است گیج و سردرگم به نظر برسند.به هر حال در اینجا به قسمتهایی از زبان بدن مردان اشاره می کنیم که زمانیکه به طرف شما جذب شدند برای تان کاملا مشخص شود:
چشم ها:
چشمان او به سمت شما دوخته می شود ، عمیق نگاه می کند و تا اعماق روح شما را می کاود. مردمک های چشمش سوسو زده و می درخشد،و علاقه زیادی دارند که با شما صمیمی شوند. اگر چشمان مرد مورد نظرتان در اطراف اتاق می چرخد و اغلب نگاهش نگران است این یعنی اینکه مرد شما به دنبال چیزی یا کسی دیگر می گردد
دهان:
زمانیکه مردی به طرف شما جذب شود ،لبخند او حقیقی و واقعی به نظر می رسد. زمانیکه به زور لبخند بزند و بخندد به معنی آن است که او با زور و اجبار سعی دارد که مودب به نظر برسد.
شانه ها:
مردان شانه های مربع شکلی دارند و اغلب زمانیکه با زنی که دوستشان دارند صحبت می کنند شانه هایشان به طور ناخودآگاه انعطاف پذیر به نظر می رسد.او خود را طوری قرار می دهد که شما در مقابل و در مرکز او قراربگیرید تا او بتواند براحتی روی شما تمرکز داشته باشد.
بازوها:
بازوهای بسته نشان دهنده وجود یک مانع است ، پس بازوهای باز نشان دهنده صمیمیت و نزدیک شدن بیشتر است، چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ احساسی و یکی از شفاف ترین نشانه های جذب شدن مردان است. مواجه شدن با مردی که بازوهایشان از یکدیگر باز است به آن معنی است که او می خواهد شما را با آغوش باز بپذیرد.
دستان:
جدا از دستان عرق کرده ، دست ها می تواند به شما نشان دهد که مرد مورد نظرتان به شما جذب شده است یا نه؛زمانیکه او انگشتان دستش را داخل موهایش می کند یا آن را روی لباسش می کشد ، یعنی اینکه او سعی دارد که به بهترین شکل در مقابل شما ظاهر شود. ممکن است بازوی شما را در حین صحبت کردن لمس کند و این نشان دهنده صمیمیت و نزدیکی بیشتر با شماست.
پاها:
پاها او را به کجا می برد؟اگر او سعی دارد که برنامه هایش را به گونه ای تنظیم کند که همیشه نزدیک شما باشد ، مهم نیست که شما کجا می روید ،او سعی خود را می کند که به شما برسد و در کنار شما باشد.خواه برای اولین بار باشد که شما او را ملاقات می کنید یا تصادفا جائیکه شما رفته اید ظاهر شده باشد ، همیشه این فرصت وجود دارد که او برای دلیلی بخواهد کنار شما باشد.
خرامیدن:
زمانیکه از مقابل مردی رد می شوید که به طرف شما جذب شده است ، شاید مرد در جلو شما قدم زنان بگذرد و بگذرد، با سینه ای جلو داده و شانه های به عقب رفته؛این همان حالتی است که وقتی زنی به طرف شما جذب می شود با سینه های جلو سعی در خرامیدن در مقابل شما را دارد. این کاری است که همه افراد در مقابل جنس مخالف خود انجام می دهند.
رفتار:
زمانیکه مرد مورد نظر شما سعی می کند که در مقابل شما مانند یک جنتلمن رفتار کند و درها را برایتان باز می کند یا کمک تان می کند که کت تان را به تن کنید ، در واقع سعی دارد که نشان دهد که به شما اهمیت می دهد و دوست دارد زندگی را برایتان ساده تر کند. همچنین این کار به شما نشان میدهد که مادر وی او را درست تربیت کرده ، اما مطمئن شوید که این کار نشان دهنده این باشد که او واقعا به شما علاقمند شده است و فقط ادب وی را در مقابل یک خانم نشان نمی دهد.
شخصیت:
اغلب مردان سعی می کنند علاقه خود را پشت مخ زدن های احمقانه پنهان کنند. ممکن است برای تان جک بگویند ، شما را غلغلک دهند یا به شوخی شما را دست بیندازند تا شما را به خنده وادارند .البته ، مردی که ذاتا آرام باشد ممکن است آرام بگیرد چرا که می هراسد.
کلمات:
زمانیکه مردی از شما تعریف می کند ، این یکی از نشانه های خوب علاقمندی او به شماست. مراقب باشید که وی با تعاریفی که از شما می کند از طریق ظاهر و حرفهای شما به طور درستی شخصیت تان را شناخته باشد. در حالیکه جذابیت فیزیک یک الزام برای برقراری یک ارتباط است اما او باید از درون شما نیز به خوبی آگاه باشد تا این رابطه با دوام و پابرجا باقی بماند.
منبع: ileev.com
سلام من مدتیه که ی نفرودوست دارم بیشتراوقات که بهش فک میکنم میبینمش نمیدونم چرااینجوریه.میخوام بدونم وقتی بهش فک میکنم اونم بهم فک میکنه .وقتی منومیبینه لبخند میزنه خیلی بهم زل میزنه .خیلی بهم احترام میزاره رفتارش بامن متفات تره .هرکی میتونه بهم بگه چیکارکنم چطور بفهمم اونم بهم فک میکنه یادوسم داره
چشم تمام پیرایی که به ما میگن دیوونه درآد …. یعنی حیف ماست عاشق بعضی از این پسرا بشیم … تاکید میکنم بعضیا …
منم عاشق شدم …. و شایان رو هم عاشق خودم میکنم … دوران داره … یا باید عاشقم سه … یا باید عاشقم شه …. همین دو راه و بس
سلام من دانشجوهستم وضع مالیه خوبی هم داریم ۱ ساله پیش با پسری آشنا شرم ک از فامیلای دورمون بود اینقد دور ک تاحالا ندیده بودمش خیلی کارا برام میکنه ک به هرکس بگم میگه حتما عاشقته چند بار خودش بامامانم حرف زده مامانشم با مامانم صحبت کرد ولی کاش صحبت نمیکرد فقط گفت ما میدونیم ک دخترت با پسرمونه همین ولی منو و اون آقا خیلی همو دوس داریم حالا مشکل اینکه ک اون آقا سربازپرستاره وقتی ک سربلزه خیلیییییی خوش اخلاقه ولی وقتی میاد مرخصی کمتر مهربونی بهم میکنه من خاستگارایه زیادیو به خاطرش رد کردم میترسم ک وقتی سربازیش تموم شد اصلا منو نخواد اون موقع من آبروم جلوی فامیلو خانواده میره چیکار کنم9
دوست عزیز به عنوان کسی که متاهله یه پیشنهاد دارم که امیدوارم کمکت کنه.حتما حتما با این آقا برو پیش مشاور و اگر قبول نکرد که با مشاور صحبت کنه بیشتر فکر کن.نمیتونم بگم بهش جواب رد بده چون من چنین حقی ندارم اما من اگر بودم و نامزدم قبول نمیکرد که همراهیم کنه توی جلسات مشاوره جواب منفی میدادم.چون زندگی خیلی پیچ و خم داره عزیزم و هر چقدرهم انتخاب همسرآینده با اطمینان و آرامش خاطر باشه وقتی میری زیر یه سقف متوجه میشی که شناخت واقعی آدما درواقع بعداز ازدواج صورت میگیره.حتما برای زندگیت سخت گیر باش و همیشه عاشق خودت باش.فقط خودت.من عاشق همسرم هستم و ازدواجمون عاشقانه بودولی زمان انتخابش خودمو ترجیح دادم.و الحمدلله الان راضی هستم از زندگیم.
عزیزم بنظره من خیلی واضح و منطقی باهاش صحبت کن .بپرس بالاخره میخواد چیکار کنه و تا کی باید صبر کنی.اینو به این خاطر بهت میگم که من در شرایطی شبیهه شما بودم.و سعی کردم به طرفه مقابلم زمان بدم و بهش فشار نیارم و درکش کنم که الان شرایطشو نداره الان وضعیته مالیش شاید مناسب نیست الان نباید جنگ اعصاب درست کنم براش الان بذار اروم باشه .الان فلان الان بهمان. صبره من هفت سال طول کشید.مطمعنا خیلی از موقعیتهای عالی که توی اون سن داشتم دیگه برام تکرار نمیشه.و من فقط عمرم رو هدر دادم.و وقتی ببینی طرفه مقابلت هیچ تلاشی نمیکنه باعث میشه سرد بشی نسبت بهش و ناخوداگاه علاقت از بین میره و فقط عادت می مونه
دقیقا نمیدونم از کجا شروع شد با اینکه هیچ توجهی نسبت بهم نداره ولی من وقتی میبینمش کنترل کارام و رفتارم دست خودم نیست خیلی ساکت و آرومه با اینکه پسر عممه ولی از موقعه ای ک فهمید دوسش دارم رفتارش بازم سرد خشک بود ولی توی چت کردن خیلی گرم برخورد میکرد حتی میگفت عکس بفرست ولی من نمیخواستم عکسمو داشته باشه که بعد مشکلی پیش بیاد وقتی بهش میگم خیلی سردی و مغرور میگه نه اینطور نیست ولی توی برخوردهایی که با هم داریم حتی سلام و احوال پرسی هم نمیکنه منم نمیخوام وقتی اون تمایلی نسبت به صمیمیت بیشتر نداره من الکی خودمو کوچیک کنم اون با اینکه میگه دوست دارم ولی چ فایده من میدونم اون منو دوست نداره چون اصلا پا پیش نمیزاره حتی نیم نگاهی هم نمیندازه اون میگه بیا با هم باشیم ولی من میترسم مشکلی پیش بیاد ی روز ک رفته بودیم اصفهان گفت کجایی گفتم اصفهان گفت اره دیگه رفتی پیش عشقت گفتم کیو میگی گفت سیاوش دیگه سیاوش پسر عممه و اون قبلا منو دوست داشت..یا گفت اون مانتو آبیه رو دیگه نپوش….این گردنبند و نزار…برای پست های دوستام کامنت نزار حتی دو بار پرسید دوس داری ازدواج کنیم منم گفتم بهش فکر نکردم رفتارش توی چت با واقعیش خیلی فرق میکنه و من فکر میکنم دوسم نداره و همین آزارم میده …میگن عشق در صورتی ب وجود میاد ک از دو طرف توجه بشه ولی من نمیدونم این با این سردی خشک بودنش چی داره ک منو تا مرز دیوونگی میبره واقعا معنی رفتارش رو نمیفهمم…یکی توضیح بده ب هر حال هر کسی بهتر همجنس خودشو میشناسه!!!
سلام ببخشید یکی هس ک از وقتی بهم پیشنهاد داد گفت میخام تک پر یکی باشم توام باید تک پرم باشی همیشه خودش باهام شوخی میکنه حتی رو شوخی همدیگه رو هم میزنیم ولی از دوستاش یا دوستام کسی جرئت نداره بهم تو بگه یا بهم دست بزنه حتی با داداششم بحثش شد بخاطر من یا زد تو دهن جاهایی ک خیلی از رفیقاش باشن یا جشن و تولد و این چیزا خودش نمیره منم نمیزاره برم ولی جاییو ک بدونه آدماش چجورین میبرتم گیر تقریبا زیاد میده ک چرا مانتوت جلو بازه چرا شالت انقد عقبه اون پسره کیه تنها بیرون نرو با هرکسی نمیزاره بیرون برم و صمیمی باشم ولی خب قبلا زیاد دوس دختر داشته چن تاشونم میشناسم دخترارو ولی رفتارش با اونا خیلی بد بود دختره قسم میخورد شب تولدش داشتم گریه میکردم محل نذاشت ولی من اگ اشک تو چشمام جمع بشه حالش بد میشه کاملا ضایعس ک میره تو خودش ولی باز نمیدونم دوسم داره یا نه چندبارم پرسید بیام خواستگاریت ک من بحثو عوض کردم
سلام من دوماه بااو حرف میزدم امانمی دونم دوستم داره یا نه !؟
سلام
من 3 سالو نیمه با پسری هستم فامیله دوره اصلا خونوادهامون با هم رفت و آمد ندارن من اونو خیلی دوستش دارم بدون اون نمی تونم از اول مامانش خوب رفتار میرد بعد زن عموم که میفهمه میره پیشه مامانش بدوبیرا در مورد من میگه هی دروغ میگه الان خونوادش قبول نمیکنم بیان خواستگاریم مامانش میگه از فامیلای خودمو برات میگیرم اونم میگه اونایی که تو میگی مثه خواهرای منن میگه از همشون بدش میاد پسره هم منو خیلی دوست داره
تو رو خدا چیکار کنیم مامان باباش راضی بشن توروخدا اگ راه حلی میدونید بهمون بگید ممنون میشم
سلام
من و یه آقایی دو سال و نیمه که همکاریم، یعنی رئیسمه.
نزدیک یک ساله که رفتارش صمیمی تر شده، مهربون شده، توی حرفاش از کلمات محبت آمیز مثل عزیزم استفاده میکنه، خیلی هوامو داره و به کارم و استعدادم اطمینان داره.
با اینکه یازده سال ازم بزرگتره و من فقط ۲۱ سالمه ولی به گفته خودش به درک و فهم و توانایی های من افتخار میکنه.
این در حالیه که من از همون ابتدا هم همین رفتار رو داشتم.
کم کم منم بهش وابسته دارم میشم ولی هیچ کدوم حد و مرزی رو رد نکردیم رفتار اون هم خیلی اطمینان بخشه تا حالا کاری نکرده که به من بی احترامی بشه و باعث بشه فکر کنم نیت بدی داره.
الان این رفتاراش نمیدونم از سر علاقه اس؟ چیه؟ اگه علاقه منده چرا حرفی نمیزنه؟
گاهی حس میکنم بهش علاقه دارم ولی اینکه اون رفتارش اینطوریه و حرفی هم نمیزنه انگار توی برزخ گیر کردم.
نمیدونم چیکار کنم؟ 🙁
مواظب خودت باش برای من هم همین موضوع پیش اومده اگه ببینه دختری هستی که راحت بدست میای به چشم دیگه میبینت اگه غیراین باشی شاید اتفاقهای بهتری بیفته
هوس
سلام من و ی پسری ۲ سال با همیم و قصد ازدواج داریم و اومده خواستگاریم وبی ب دوست داشتنش شک دارم
اخه خیلی لج بازه همش میخواد بحث کنه
گاهی خیلی خوبه ولی گاهی ب حدی لجباز و عقده ای برخورد میکنه خسته شدم
اصلا نمیدونم دوسمداره که اینجوریه یا نداره
راهمون هم از هم دوره
منم به خاطر این اخلاقش ازدواج رو عقب انداختم
به کسی اجازه نمیده درباره من حرفی بزنه ولی وقتی عصبیه منو با خاک یکسان میکنه
نمیذاره حرف بزنم تا یک کلمه میگم بقیه حرف رو خودش میبافه بعد عقده میکنه میگه تو گفتی
بابت هر چیز ازم دلخور میشه
زنگ بزنم زیاد میگه چه خبره فرار که نکردم
زنگ نزنم بحثمیکنه
حرف بزنم میگه خسته نشدی ؟ حرف نمیزنم میگه چرا حرف نمیزنی
من دیگه صبرم تموم شده از طرفی دوسش دارم ولی به دوست داشتن اون شکدارم
دوست عزیز در انتخاب خودت خیلی احتیاط کن و بیشتر در مورد تصمیم ازدواج با چنین فردی فکر کن . اگر لازم بود میتوانید به مشاور های ازدواج مراجعه کنید .
ولش کن عادی نیست اون
باعرض پوزش چون خودم تجربه کرده ام ودرحدی هستم که در ظاهر از کلمه بفرمائید وارادتمندم طرف مقابل، حرف واقعی شخص را می خونم .وبنده بعنوان یک برادر ویا عمو ازشما میخواهم که فراموشش کنید چون حالا برایش تازه هستی اما وقتی چند سال گذشت روزگارت سیاه خواهد شد.
فکرازدواج بااونو از سرت بیرون کن.ی عمر زندگیه…
سلام
با شرح حالی که نوشتی توصیه میکنم راهتو ازش جدا کنی و به نوعی هر کسی بره دنبال زندگی خودش. با این اخلاقهایی که ایشون داره مطمئن باش ازدواجت سرانجامی جز جدایی نداره پس چه بهتر که الان تکلیف خودت و زندگیت را مشخص کنی. الان شور و شوق ازدواج داری ولی وقتی چند ماه از زندگی مشترکت بگذره و همسرت هنوز همون اخلاقهایی که الان داره را داشته باشه اون وقت پشیمون میشی.
فکر اینکه بعد ازدواج درست میشه و میتونی تغییرش هم بدی را از سرت بیرون کن چون هیچ کس اخلاق و رفتارش بعد از ازدواج عوض نمیشه.
دوست داشتن و دوست داشته شدن خیلی خوبه ولی برای یه زندگی که حرف یه عمره اصلا کافی نیست… بیشتر بهش فکر کن
سلام من دختری ۲۳ ساله هستم و مدتی هست که با یک گروه کوهنوردی آشنا شدم و وارد یه اکیپ خیلی خوب شدم . دوستی با بچه ها ی کوه زیاد شده جوری که تقریبا هر روز همو میبینیم یک پسری هست کن من خیلی دوسش دارم خیلی اما هیچ وقت نتونستم احساسشو نسبت به خودم بفهمم ، کلا آدم آرومی یه مدتی باهام سرد شده بود یه بی قراری عجیب توش حس میکردم حس میکردم داره با خودش دعوا میکنه اما بعد از یه مدتی باهام خوب شد الان باهام صمیمی توری که خریدار همو میبینیم باهام شوخی میکنه تو جمع کاری که اصلا قبلا نمیکرد کلی باهم میخندیم وقتایی هم که تو اینستا باهم حرف میزنیم خیلی باهام مهربون همه اش از کلمات عزیزم ، قربونت و اینجور چیزا استفاده میکنه جدیدا هم برام قلب میفرسته البته منم براش میفرستم تقریبا دیگه عادی شده ولی اولین بار اون فرستاد اما بازم نمیتونم از احساسش سر درارم چون حس میکنم همه ی این کاراش از مهربونیشه چون کلا آدم مهربونیه حالا شما بگید من از کجا بفهمم دوسم داره؟
نمیدونم دوسم داره یانه.واقعا نمیدونم چیکارکنم.همه میگن دوست داره وبرمیگرده ولی خبری ازش نمیشه که نمیشه.عشق3ساله ی من بیا.لطفا یه خبری ازت شه.تورو خدا خستم کردی
هنوز یک ماه از ترم اول دانشگاه نمیگذره.یکی از پسرای کلاسمون شدیدا بهم ابراز علاقه میکنه و همش میخواد کنارم باشه.نمیدونم حسش هوسه یا دوست داشتن.چیکار کنم؟
عزیزم من 27 سالمه دخترم…تجربه های زیادی دیدمو شنیدم از روابط دختر پسرا..
بسته به شخصیت خودت داره این که می خوای دوس بشی با کسی یا نه.
اما به دوستی های دانشگاهی اعتماد نکن…3 سال دیگه می فهمی من چی گفتم…با خانوادت تمام کارات و مسائلتو مطرح کن و درس بخون و قدر خانوادتو بدون. تا بزرگتر شی …از 23 سالگی به فکر پیدا کردن شریک باش.
هوسه
وای یعنی طرف از من خوشش میاد؟
ای خدا! عجب گیری افتادیم
مطالب خوبی بود اما من عاشق شادوخت ،ی، هستم ولی هیچ یکی از این ویژه گی های که شما فرمودید را ندارم.
عشق چی هست اصلا؟
پریسا جون نمیدونی چرا سر از اینجا در اوردی پس الکی ادامه بچه خویارو در نیار
يه چيز مسخره ! ولي بجاي اينكه بخندونتت اشكتو در مياره