ازدواج دانستنی های قبل از ازدواج

آیا می توانید بدون بحث و دعوا یک رابطه سالم داشته باشید؟

تقویم فارسی اندروید

من از مشاجره در رابطه سالم خود اجتناب می کنم زیرا از درگیری متنفرم. همچنین از احساس ضعف یا آسیب پذیری بیزارم. من همچنین علاقه ای به ابراز درد، عصبانیت یا ناامیدی ندارم. این یکی از دلایلی است که من در وبلاگم می نویسم. می نویسم تا احساساتم برطرف شود. سپس خودم را متقاعد می کنم که لازم نیست در مورد آنها صحبت کنم. من چهل سال اول زندگی خود را صرف این باور کردم که افراد قوی می توانند احساسات خود را پشت سر بگذارند. سپس خودم را مورد تنبیه قرار دادم که یکی از آن افراد نیستم. اکنون می دانم که ضعفم ناشی از این احساسات نیست. ضعفم ناشی از وانمود کردن این است که من آنها را در وهله اول احساس نمی کنم. زمانی اتفاق می افتد که من درد خود را پنهان می کنم زیرا از عواقب به اشتراک گذاری آن می ترسم.

رابطه سالم

من هنوز برای صحبت در مورد احساساتم تلاش می کنم. گفتن این جمله سخت است: “من صدمه دیده ام. من ناراحتم. من ناامید شدم.” دشوار است که از ترس مشاجره صحبت کنید، اما قدرت سکوت هم نداشته باشید.

اگر می خواهم شوهرم نگرانی های مرا بشناسد، باید صحبت کنم. حتی اگر انجام این کار بسیار دشوار باشد.

آیا بحث و دعوا در رابطه سالم وجود دارد؟

در ابتدای رابطه ما، من به ندرت نظر خود را بیان می کردم. من جوان، ساده لوح و ناامن بودم. شوهرم ممکن است فهرستی طولانی از نارضایتی هایش از من داشته باشد اما من نظرات خود را در مورد او برای خودم نگه داشتم.

در آن زمان، من جرات صحبت کردن را نداشتم. فکر می کردم زوج های جوان نباید دعوا کنند. اگر می جنگیدیم این بدان معناست که رابطه ما ناپایدار است. از ترس جدا نشدن زبانم را گاز می گرفتم. بعداً از ترس اینکه ازدواج ما به پایان برسد سکوت کردم. اضطراب طلاق مرا ساکت کرد.

فکر می کردم مشاجره در رابطه سالم جایی ندارد اما اشتباه کردم.خیلی اشتباه! مشاجرات در رابطه سالم عادی است. در واقع عدم مشاجره منجر به مشکلات پیچیده زناشویی می شود. سکوت من بسیار ناسالمتر از بحث کردن بود.

رابطه بدون بحث و دعوا

وقتی بچه بودم والدینم به ندرت دعوا می کردند. وقتی این کار را کردند، بحث همیشه به مادربزرگم کشیده میشد.

من مادربزرگم را دوست داشتم اما او می توانست زن سختی باشد. او نظرات و ایده های خود را به اشتراک می گذاشت، مهم نبود که چگونه بر اطرافیان او تأثیر می گذارد.

وقتی پدر و مادرم با هم دعوا می کردند نام مادربزرگم در هوا می پیچید. صدای تند پدرم باعث میشد از راهروی کوچک به اتاق خوابم بروم.

پدر و مادرم اغلب دعوا نمی کردند. شاید وقتی من نبودم یا بعد از اینکه شب خوابم می برد، آنها دعوا می کردند. در هر صورت، (به جز کمی بحث)، رابطه آنها شاد و سالم به نظر می رسید.

جر و بحث در روابط

بنابراین هر زمان که من و شوهرم ضربه های بزرگی را تجربه می کردیم، از مشاجره هایمان شرمنده می شدم. آن دعواها هیچ شباهتی به داستان های سراسر خوشبختی نداشت که در کودکی رویای آن را داشتم.

ما در مورد اعضای خانواده مانند والدینم وقتی که من بچه بودم، دعوا کردیم و هنوز هم می جنگیم. ما در مورد خویشاوندان بدخلق که باعث درگیری می شوند و دوست دارند نظرات ناخواسته خود را ابراز کنند، بحث می کنیم اما در مورد چیزهای دیگر نیز دعوا می کنیم.

در ابتدای ازدواج ما، شوهرم بعد از دعوا به طبقه بالا می رفت، ملحفه را روی خودش می کشید و خروپف را شروع می کرد. این من را ناراحت می کرد. والدینم به من آموختند که هرگز عصبانی نخوابم اما شوهرم هرگز این درس را نیاموخت. والدین او می توانند روزها بدون صحبت کردن با یکدیگر زندگی کنند.

من هرگز نمی توانستم بفهمم که چگونه او پس از مشاجره به خواب می رفت. همانطور که به تنفس سنگین او گوش می دادم ساعت ها بی خواب می شدم و می چرخیدم.

“آیا طلاق می گیریم؟ آیا باید طلاق بگیریم؟” وقتی بحث را مانند نوار قدیمی VHS باز می گرداندم، تعجب می کردم. چی گفت؟ چی گفتم؟ چرا نتوانستیم دعوا را حل کنیم؟ چرا ما بارها و بارها مسائل یکسانی را تکرار کردیم؟

جر و بحث سالم

من معمولاً یک انسان آرام، منطقی و صبور هستم اما پس از پانزده سال ازدواج، هنگام دعوا می توانم صدایم را بلندتر از حد معمول بشنوم.

بلند کردن صدا برای من یک هنجار نیست و هر زمان که اتفاق می افتد من از صدای خود شگفت زده می شوم.

ممکن است با صدای بلند صحبت کردن برای لحظه ای حالم را بهتر کند اما بعد از آن، کمک چندانی نمی کند، بنابراین متوقف می شوم. من می دانم که صدای بلندتر هرگز به وضعیت کمک نمی کند اما گاهی اوقات احساس می کنم قبل از اینکه بتوانم درگیری را حل کنم، تنش را برطرف می کنم.

من هرگز با جیغ یا داد و فریاد مشاجره ای را شروع نمی کنم. در میانه راه از طریق آن اختلاف نظرم را بلند اعلام می کنم. در پاسخ به احساس طرد شدن یا نادیده گرفته شدن، صدایم بلندتر می شود.

خوشبختانه خشم من به سرعت خاموش می شود و ما اغلب دیگر بحث نمی کنیم. پس از بلند شدن صدای خود برای یک لحظه، آرام و منطقی می شوم.

البته بالا بردن صدا مشکلات من را حل نمی کند. وقتی صدایم بلند می شود شوهرم ساکت می شود. من همچنین نمی توانم افکار یا نظرات خود را به وضوح بیان کنم.

بنابراین من به دنبال راه های سازنده ای هستم تا اختلافاتمان را برطرف کنم.

چگونه جر و بحثی سالم داشته باشیم

چه بخواهم چه نخواهم، اجتناب از مشاجره و اختلاف نظر سخت است. وقتی ما تازه ازدواج کرده بودیم، من عقاید و نظراتم را برای خودم نگه می داشتم اما نگه داشتن همه چیز در درون خود باعث قوی شدن ازدواج ما نشد. با گذشت زمان، من سرگرم این تحقیق بودم که رابطه بدون مشاجره سالم نیست این درسی است که ای کاش زودتر یاد می گرفتم.

طبیعی است که دو نفر نظرات متضادی داشته باشند و گاهی اوقات در مورد این تفاوت ها دعوا کنند. ما نمی توانیم از همه اختلاف نظرها اجتناب کنیم اما می توانیم این استدلال ها را بسیار کمتر استرس زا و بسیار پربارتر کنیم.

در طول این سالها من چند راه برای مخالفت درست پیدا کرده ام. رابطه ما هنوز در حال پیشرفت است. اگرچه، این تکنیک ها منجر به بحث های کوتاه تر و حل سریعتر شده است.

حرف بزنید

من نمی خواهم داد و فریاد کنم، اما می خواهم نظر خود را بیان کنم و وقتی احساس ناراحتی می کنم احساس نیاز به شنیدن می کنم. با نگه داشتن پیش خودم افکارم فقط به خودم صدمه می زنم. در گذشته، من خشم خود را برطرف نمی کردم و به دنبال راهی برای حل درد خود نبودم. در عوض، احساساتم را دفن کردم و اجازه دادم تلخی ایجاد شود.

صحبت کردن اولین قدم در حل مسائل است. قبل از صحبت با شوهرم سعی می کنم خودم را آرام کنم. من به آنچه می خواهم بگویم و چگونه می خواهم اطلاعات را به او منتقل کنم فکر می کنم.

من باید مکالمه را به شیوه ای غیرتهاجمی آغاز کنم. اگر به او حمله کنم می دانم که ما به نتیجه ای نمی رسیم.

به جای استفاده از اتهامات، آنچه می خواهید را بیان کنید

به عنوان مثال، به جای این که بگویید: “تو هرگز در زمینه شستشو به من کمک نمی کنی.” می توانم بپرسم، “آیا می توانی به من در شستن لباس های این هفته کمک کنیی؟” جمله اول شبیه انتقاد به نظر می رسد. مورد دیگر فقط درخواست کمک است.

به جای این که بگویید: “تو همیشه وقت خود را صرف کمک به والدین خود می کنی.” من می گویم: “من می خواهم ما مدتی را با هم بگذرانیم.”

صحبت به این شکل امکان بحث آزاد را فراهم می آورد. اگر با اتهامات شروع کنم او احساس حمله شخصی خواهد کرد. استفاده از این جملات به این معنا نیست که من همیشه آنچه را که می خواهم به دست می آورم، اما در مجموع نتایج بهتری خواهم گرفت.

اگر اکثریت کارهای خانه را انجام می دهید، نگویید: “من همیشه ظرف ها را می شویم، لباس می شویم و خانه را تمیز می کنم.” در عوض بگویید: “آیا می توانی در شستن ظرف ها یا نظافت خانه به من کمک کنی؟”

بهتر است درخواست کمک کنید تا اینکه شبیه یک فرد عصبانی به نظر برسید.

تعیین هدف برای بحث کردن

قبل از صحبت کردن، سعی می کنم هدف بحث خود را تصور کنم. دقیقاً می خواهم به چه چیزی برسم؟ آیا من به دنبال این هستم که از حرفی که زده یا انجام داده عذرخواهی کند؟ آیا می خواهم او کاری کند یا به من کمک کند؟ اقدامات و عذرخواهی چیزهای بسیار متفاوتی هستند.

بعضی اوقات من اصلا به دنبال راه حل نیستم. فقط می خواهم او بداند که من ناراحت هستم. وقتی ناراضی هستم نباید تظاهر کنم که همه چیز عالی است.

بفهمید چرا بحث می کنید

زندگی می تواند سخت و طاقت فرسا باشد. گاهی اوقات من فقط حالم بد است و بیشتر از دیگران از رفتارهای شوهرم عصبانی می شوم. بعضی روزها از ترافیک، تکالیف بچه و لیست کارهای خانه که نیاز به اتمام دارند، عصبانی هستم.

همسر و شریک زندگی می توانند هدف این عصبانیت باشند. من به جای این که آن را به شوهرم برسانم، سعی می کنم خودم را آرام کنم و بپرسم چرا اذیت شده ام. آیا از او ناراحت هستم یا از محیط اطرافم عصبانی هستم؟

آیا او می تواند در لیست طولانی کارهای خانه به من کمک کند؟ آیا می توانم از او بخواهم مدتی از بچه ها مراقبت کند؟ به عبارت دیگر، آیا می توانم احساسات منفی را قبل از اینکه آنها به یک بحث غیر ضروری تبدیل شوند، از بین ببرم؟

آیا می توانم کمک بخواهم یا بگویم احساس خستگی می کنم؟

آرام شدن

گاهی اوقات وقتی دعوا می کنیم باید چند دقیقه ای از فضا دور شوم. من به چند ساعت یا چند روز زمان نیاز ندارم تا مکالمه خود را به پایان برسانم اما به چند دقیقه زمان نیاز دارم تا بتوانم از این صحبت ها آرام شوم.

کمی قدم می زنم، ظرف ها را می شویم یا شروع به تمیز کردن اسباب بازی های بچه ها می کنم. بله ، به دلایلی ، تمیز کردن خانه راهی عالی برای من است که از تجاوز خود خلاص شوم.

وقتی احساس آرام شدن می کنم کمک می کند قبل از گفتن چیزی که از آن پشیمان شوم، دور شوم. همچنین به من زمان می دهد تا درباره آنچه در مورد آن صحبت کردیم تأمل کنم. این به من اجازه می دهد تا بدون عجله و قضاوت در مورد آنچه می خواهم بگویم فکر کنم.

خودتان را به جای شریک خود قرار دهید

مادرم به من آموخت که هر وقت با شخص دیگری موافق نیستم خود را جای او بگذارم. بنابراین قبل از پاسخگویی، تمام تلاشم را می کنم تا به حرف شوهرم گوش دهم و خود را به جای او بگذارم.

من اگر جای او بودم چه احساسی داشتم؟ آیا من نیز به یک عمل یا رویداد مشابه واکنش نشان می دادم؟

من سعی می کنم در این مورد با او صحبت کنم و به او نشان دهم که دیدگاه او را درک می کنم اما این احساسات من را باطل نمی کند. ما باید احساسات خود را در کنار شرکای خود در یک رابطه سالم متعادل کنیم.

با قرار دادن خودم در جای او سعی می کنم اوضاع را از منظر او ببینم.

برای داشتن یک رابطه سالم مکث کنید

با افزایش سن، سعی می کنم در هنگام مشاجره هایمان بیشتر مکث کنم. طبیعی است که حالت دفاعی بگیرید و لحظه ای پس از بیان حقایق شروع به اعتراض کنید. حالا من چند لحظه وقت می گذارم تا به صحبت های شوهرم فکر کنم. به جای مسابقه برای دفاع از موقعیتم، مکث می کنم و روی کلمات او تأمل می کنم.

من از آن زمان استفاده می کنم تا ایده ای را در ذهنم ایجاد کنم. فقط چند لحظه سکوت واقعاً می تواند به من کمک کند تا در مورد موضوعی بدون پاسخ با عصبانیت فکر کنم.

در واقع، وقتی برای تفکر در مورد طیف گسترده ای از احساساتم وقت می گذارم، با او صادق تر هستم. با گذشت زمان صحبت از احساس ناراحتی یا ناامیدی راحت تر می شود تا اینکه به احساس عصبانیت متوسل شوید.

شوهر من استعداد زیادی دارد که مشاجره را ادامه دهد. او می تواند موضوعی را به گونه ای تغییر دهد که من به نقطه کانونی دعوا تبدیل شوم. او می تواند یک بحث را به هم بزند تا من کانون مشکل شوم. من در ابتدای رابطه مان از این تکنیک مطلع نبودم اما اکنون آگاه هستم.

مکث کردن به من این امکان را می دهد که دعوا را دوباره متمرکز کرده و به جایی که در این لحظه خاص نیاز دارم تغییر دهم. ما مطمئناً می توانیم افکار و نگرانی های او را مورد بحث قرار دهیم اما در حال حاضر نیازی به پیچاندن این گفتگو نداریم.

این گفتگو می تواند پس از اتمام اولین مورد ادامه یابد.

شریک خود را به بهترین شکل فرض کنید

پس از سالها زندگی با یک شریک، تصور بدترین قسمت او آسان است، بنابراین سعی می کنم این شلوغی را از ذهنم پاک کنم و به جای آن بهترین را تصور کنم. من تشخیص می دهم که شریک من احتمالاً کاری برای انتقام جویی، کینه توزی یا خودخواهی انجام نمی دهد.

سعی می کنم به شخصی که برای اولین بار عاشقش شده بودم فکر کنم و به یاد داشته باشم که ما با هم در شراکت هستیم. به هر حال، من باید این شخص را به چند دلیل خوب انتخاب کرده باشم.

اکثر ما قصد نداریم به یکدیگر آسیب برسانیم. گاهی اوقات ما باید اختلافات خود را حل کنیم و در مورد نیازهای خود با هم بحث کنیم.

رابطه سالم بدون مشاجره

علیرغم اینکه شوهرم را بیش از نیمی از عمرم می شناسم، هنوز از این که در مورد مشاجره با او چه چیزهایی می آموزم شگفت زده می شوم. در نتیجه بحث های داغ ما، با انگیزه های درونی و بیرونی که او را برانگیخته است، آشنا می شوم.

شروع به مشاهده می کنم که چگونه خواسته ها و رویاهای او همیشه با خواسته های من مطابقت ندارد و در حالی که من همه چیزهایی را که در میان مشاجره می شنوم دوست ندارم ، اما اقدامات و نگرانی های او را درک می کنم.

من هنوز بحث و جدل را دوست ندارم اما دیگر از آن خجالت نمی کشم. من به دعواهایمان از منظر بسیار سالم تری نگاه می کنم. در واقع، من متوجه می شوم که عدم وجود اختلاف نظر در رابطه ما چقدر ناسالم بود.

اگر بتوانیم درباره این موضوعات صحبت کنیم، به این معنی است که ما هنوز به اندازه کافی برای حل آنها تلاش می کنیم. اگر صحبت را متوقف کنیم بسیار نگران تر می شوم. سکوت به این معناست که ما از بهتر شدن کارها دست کشیده ایم.

دعوا و مشاجره در رابطه سالم

همه این تکنیک ها بحث های ما را کوتاه می کند، بنابراین هیچ کس مجبور نیست با عصبانیت به رختخواب برود. در حقیقت، باور کنید یا نه، در عرض چند دقیقه پس از مشاجره، ما اغلب لبخند می زنیم.

شاید ما کامل نباشیم ممکن است بحث کنیم اما با گذشت زمان در بیان نگرانی ها و شنیدن حرف های یکدیگر بسیار بهتر شده ایم. رابطه بدون مشاجره غیرممکن است اما اختلاف نظرهای شدید نیز ضروری نیست.

با نگاهی به روابطمان، پشیمانم که چرا زودتر صحبت نکردم. برخی از بزرگترین اختلافات ما در نهایت ازدواج ما را تقویت کرده است.

منبع:

onefrugalgirl

اضافه کردن دیدگاه

اضافه کردن دیدگاه

برای ارسال نظر اینجا کلیک کنید

تبلیغات

دانلود برنامه آموزش آشپزی

مطالب پیشنهادی