چند روزی از ضرب الاجل قوه قضائیه به دولت، برای مسدود کردن برخی از برنامههای اجتماعی همچون وایبر و تانگو میگذرد، تذکری که در آن یک ماه به وزارت ارتباطات فرصت داده شد تا اقدام به فلترینگ این برنامهها کند، در غیر این صورت قوه قضائیه به صورت مستقیم این کار را انجام خواهد داد.
در این بیانیه، محسنی اژهای، معاون اول قوه قضائیه، دلیل این امر را انتشار گسترده محتوای مجرمانه و ارتکاب انواع جرائم علیه عفت و اخلاق اسلامی و امنیت عمومی و … بالاخص انتشار وسیع مطالب موهن علیه بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) در هفتههای اخیر دانسته و خواستار فراهم آوردن بستر فنی مورد نیاز برای جمع آوری این شبکهها گشته است.
فارغ از دلایل درست و یا اشتباه جهت مسدود کردن این برنامههای بسیار پر طرفدار در کشور، میخواهیم به جنبهای دیگر از این کار بپردازیم. آیا فیلتر کردن وایبر، یک راه حل جهت مشکلات است یا پاک کردن صورت مسالهای که میتوان به نحو بهتری با آن برخورد کرد؟ آیا فیلتر شدن سایتهایی چون فیس بوک، توانست باعث عدم دسترسی مردم به آنها شود و یا آنکه تنها موجب جا انداختن مباحثی چون دور زدن فیلترینگ و یا به وجود آمدن تناقضاتی آشکار همچون عضویت رسمی اعضای دولت و در مقابل مسدود بودن آن برای مردم شده است؟! قضیهای که میتواند حتی بحث قانون گذاری را نیز لوث جلوه دهد.
چرا مسدود سازی این برنامهها راه حل نیست؟!
۱- تجربهها در این زمینه نشان داده است، اگر اقدام مسدود سازی با دلایلی انجام شود که مقبولیت عمومی ندارد، اکثر کاربران روی به راههایی میآوردند تا دوباره بتوانند به این برنامهها دسترسی یابند. نخستین راه حل، همان استفاده از فیلترشکنهایی است که این روزها مثل نقل و نبات میتوان پیدا کرد و دیگر هیچ کاربری، استفاده از آنها را یک عمل مجرمانه نمیداند! پس نخستین خسران این عمل، به گسترش بیشتر بهره عمومی از فیلترشکنها منجر خواهد شد و در این بین، استفاده تنها به همین برنامه محدود نمیشود و رسما راه برای ورود به محلهایی باز میشود که خطرات فردی و اجتماعی بیشتری را به دنبال دارد.
۲- بخشی از صحبتهای معاون قوه قضائیه در ارتباط با زیر پا گذاشتن ارزشها درست است، در واقع کارکرد منفی این شبکهها در بعضی موارد، امر انکار شدنی نیست. اما آیا این شبکهها، هیچ کارکرد مثبتی هم ندارند؟ بسیار دیده شده که مسایلی چون فرهنگی و مذهبی نیز در این برنامهها مورد توجه قرار گرفته و به نوعی سبب ساز تعالی جامعه در قسمتهای گوناگون شدهاند. پس چرا فقط نیمه خالی لیوان را ببینیم و به کارکردهای مثبت آن توجه نکنیم؟! آیا فیلتر کردن این برنامهها، آنها را بیشتر از گذشته به سمت و سویی نمیبرد که دلیل هراس ما از استفاده نابجا بوده است؟ اگر بسیاری به خاطر هراس از مسدود شدن این برنامهها، سعی در استفاده صحیح و قانونمند دارند، با فیلترینگ دیگر به این امر پایبند نبوده و مرزی برای فعالیت خویش قائل نیستند.
۳- یکی دیگر از دلایل محبوبیت این برنامههای اجتماعی، کم کردن هزینههای ارتباطات برای اکثریت اجتماع است! دیگر فرستادن پیام برای افراد هزینه خاصی در بر ندارد و قابلیتهایی چون مکالمه با دوستان و آشنایان در فراتر از مرزها، یکی دیگر از موارد مقبولیت آنهاست؛ زیرا کم شدن هزینه ارتباط نه تنها منجر به برقراری آن میشود، بلکه دلیلی خوب برای افزایش ارتباطات دوستان و فامیل خواهد بود. این امر به نوبه خود با آنکه میتواند به ضرر اپراتورها باشد، اما برای جامعه، سبب گسترده شدن ارتباطات خواهد شد که آن را در کل بایستی پسندیده دانست. مسدود سازی این شبکهها، به ناچار حجم این ارتباطات را تا حد زیادی کاهش داده و تنها یک ناراحتی را بر دل استفاده کنندگان بر جای خواهد گذاشت که پیکان ملامت این اندوه، به سمت مسدود کنندگان نشانه خواهد رفت.
۴- تجربههای قبلی در فیلترینگ، نشان داده که اگرچه این امر دسترسی عمومی را سخت میکند، اما روشهای دور زدن آن را تبدیل به یک رویه عمومی نموده که برای افراد، احساسی چون تخطی از قانون را در بر ندارد! در واقع این گونه اعمال سبب میشود تا کاربران، بدون هراس از اینکه اقدام به قانون گریزی کردهاند، به دنبال راه حلهایی جهت تخطی بربیایند که این امر با روح قانون و پیروی از آن، در تضاد آشکار است. همین مسایل به ظاهر ساده، میتواند دلیلی بر عدم مقبولیت قوانین مهمتر و زیر پا گذاشتن آنها شود و لوث شدن قانون و به نوعی بیاعتباری آن، خسارتهای بسیار بیشتری بر جای خواهد گذاشت. آیا این نوع از مسدود سازیها، به روح مقبول بودن قوانین صدمه نمیزند؟!
۵- سرعت پیشرفت در دنیای فناوری به قدری بالاست، که دیگر نمیتوان قابلیتهای ارتباطی را تنها در چند برنامه محدود جستجو کرد. در واقع اگر دیروز وایبر بسته شد، امروز دو تا وایبر نوعی پیدا خواهد شد که همان کارکرد نرمافزار دیروزی را داشتند و اگر آنها نیز مسدود شوند، فردا چهار برنامه دیگر یافت میشود! در واقع شاید بتوان تا حدی جلوی یک اسم را گرفت، اما نمیتوان در جلوی یک جریان ارتباطی ایستاد و به همین خاطر، بهتر است که نحوه استفاده صحیح و چارچوبهای فعالیت در این مسیر تدوین شود، که این امر به جز آموزشهای فرهنگی و پذیرفتن نظر آحاد مردم، امکان پذیر نیست!
در هر صورت، ما این امید را داریم که این بار به جای تلاش برای مسدود سازی برنامههای اجتماعی که علیرغم برخی ایرادات، کارکردهای مثبتی نیز دارند، روی به سمتی برویم که ایجاد فرهنگ صحیح استفاده از آنها را در سرلوحه کار خویش قرار داده و بیش از آنکه به نیمه خالی لیوان بنگریم، از دیدن قسمت سرشار و شفاف آن بهره بجوییم.
گردآوري: گروه 7 گنج
منبع: آي تي رسان
اضافه کردن دیدگاه
اضافه کردن دیدگاه