“مازوخیسم” مربوط به تحقیر برخوردهای جنسی است اما تعریف گسترده تر آن را کشش به رفتار خودکشی می داند. هر کسی ممکن است درگیر یک عمل خود تخریب کننده باشد اما برخی به طرز گسترده ای به سمت آنها جلب می شوند.
مازوخیسم انواع شخصیت های مرزی، وابسته، افسردگی و مازوخیستی را عنوان می کند و باعث ایجاد موانعی برای بیماران و درمانگران می شود.
الگوهای فراگیر و خودکشی باید برای درمانگران احتمال آسیب شناسی شخصیتی هشدار باشند.
لئوپولد فون ساچر ماسوچ احتمالاً قصد زندگی در فرهنگ عامه را به عنوانی مترادف برای لگدهای جنسی که می تواند به وضعیت اختلال برسد، تعریف نمی کند. در حالی که نام وی با تمایل به تحقیر اتاق خواب همراه است، مازوخیسم در مورد تنظیم خود برای شکست، تعریف بسیار گسترده تری دارد.
منشأ اصطلاح مازوخیسم
اصطلاح “مازوخیسم” برای اولین بار در اواخر دهه 1800 توسط روانپزشک ریچارد کرافت اوببینگ پس از شخصیتی در رمان زاخر مازوخ، ونوس در پوست خز که به دنبال شکنجه و استهلاک برای لذت جنسی بود، ابداع شد.
این تعریف ظریف و مبتنی بر رابطه جنسی تا زمانی که فروید در سال 1924، اصطلاح “مازوخیسم اخلاقی” را ابداع کرد، فرض کرد که گناه ناخودآگاه برخی افراد به دنبال مجازات است که در غیر این صورت به عنوان رفتار خودکشی شناخته می شود. این مفهوم سازی گسترده تر منجر به تحلیل چندین تحلیلگر مشهور شد (به عنوان مثال ریچ، هورنی، سالیوان و غیره) با گسترش این ایده و تشخیص اینکه رفتارهای مازوخیستی یا خودکشی غیر معمول نبودند اما یک زنجیره وجود نداشت.
در انتهای بی نظیر تر طیف فعالیت خود تخریب کننده، شخصی است که همچنان با وزنه های سنگین ورزش می کند، “کار از طریق” درد و آسیب اما در نهایت برای یک آسیب حاد تر کنار می رود. سپس کودکی وجود دارد که به عنوان مثال، می آموزد که خود دچار مشکل می شود که راهی سریع برای جلب توجه والدین آنها است. در همه جانبه ترین انتهای پیوست شخصیت مازوخیستی این است که یک سبک رابطه ای که توسط خود تخریبی تعریف شده است. شاید به بهترین وجه خلاصه شده توسط برلینر (1958)، این افراد زندگی می کنند که رنج بکشند و “این رنج هایی است که اهمیت دارد.”
مازوخیسم در شخصیت
همانطور که در “شخصیت مازوخیستی، تجدید نظر شده” مورد بحث قرار گرفت، در مورد گنجاندن آن در کتابچه های تشخیصی مدرن، تاریخ رنگارنگی وجود دارد. علیرغم عدم حضور فعلی در کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM) یا طبقه بندی بین المللی بیماری (ICD)، یک شخصیت کاملاً مازوخیستی که اغلب از آن به عنوان “شخصیت خود تخریب کننده یاد می شود، به راحتی مورد پذیرش قرار می گیرد به ویژه توسط تحلیلگران.
علاوه بر این، انواع شخصیت های مرزی، وابسته و افسرده دارای ویژگی های منحصر به فرد مازوخیستی خود هستند. توجه به الگوهای فراگیر و خودکشی، همانطور که در زیر نشان داده شده است، می تواند پزشکان را در مورد آسیب شناسی شخصیت و راهنمایی/نظارت راهنمایی کند. این امر به ویژه در صورتی مهم است که درمانگر در کار با امور شخصیتی آگاهی نداشته باشد و مراجعه به آن ضروری باشد.
مظاهر مازوخیسم در اختلالات شخصیتی
شخصیت مرزی: در نگاه اول، تمایل مرزی برای خودکشی، فعالیت خودکشی و پرخاش کردن ممکن است شکل فعالیت های مازوخیستی به نظر برسد. با این حال، الگوی اصلی آنها بسیار شکست خورده است.
همانطور که در “10 اعتقاد اصلی اختلالات شخصیت” بحث شد، کسانی که شخصیت های مرزی دارند از طریق لنزهای “من یک قربانی هستم” با جهان تعامل دارند. افراد مبتلا به شخصیت های مرزی احتمالاً در اوایل قربانی شدند و احساس طرد را حس کردند. آنها به شدت تمایل به پذیرش اما ترس از درد رد شدن دارند، آنها حساسیت به طرد را به طرز عجیبی (و در نهایت به طور خود به خودی) تحول بخشیدند (و در نهایت به شکل خودکشی) آنچه را که بیشتر از آن می ترسند به وجود می آورند.
شاید دور از ذهن به نظر برسد که کسی که بزرگترین ترس او ترک است، کسی را خیلی سریع از خود دور کند. با این حال، برای شخصی که شخصیتی مرزی دارد، به عنوان یک روش پیشگیرانه این یعنی “شما مرا رها نکردید. من شما را رها کردم.”
شخصیت وابسته: افرادی که شخصیت های وابسته دارند، به آسانی سیگنال ارسال می کنند تا چهره دلبسته خود را خوشحال کنند. به طور غیرمعمول، بدون در نظر گرفتن انرژی آنها باید هزینه کنند یا شاید حتی برخلاف ارزش های خودشان باشند. این کار برای حفظ جایگاه رضایت بخش با چهره دلبسته به عنوان محافظت در برابر ترک شدن و باقی ماندن برای مراقبت از خود عمل می کند. علاوه بر این، چنین افرادی می توانند حس ایثار خود را برجسته کنند که گویی می گویند “من برای تو رنج می کشم. تو باید مرا دوست داشته باشی!” به طور خلاصه، آنها به منظور حفظ وابستگی، وارد رفتار خود تخریبی می شوند.
شخصیت افسرده: همانطور که در “افسردگی یا شخصیت افسرده” نوشته شده است، این شرایط دیگر در DSM یا ICD نیست. با این حال، مانند شخصیت مازوخیستی، توسط کارشناسان شخصیت به عنوان یک شرط معتبر پذیرفته می شود. چنین افرادی از بدبینی قابل توجه، فراگیر و خودآزمایی برخوردار هستند. همیشه شکایت می کنند، آنها به طور طبیعی دیگران را دفع می کنند، فقط شکایت می کنند که هیچ کس آنها را دوست ندارد.
با این حال، خط دفاعی/مازوخیستی شخصیت افسرده، تمایل به اعتقاد آنها دارد که آنها بسیار ناکافی هستند و هیچ اراده ای برای تلاش وجود ندارد. علاوه بر این، افرادی که شخصیت های افسرده دارند، فقط در طول سالها تسلیم شده اند، به این امید که همدلی را که نمی توانند خودشان فراهم کنند، به دست آورند.
شخصیت مازوخیستی (خودشکن): در این سبک شخصیت، افراد تمایل دارند که ارزش خود را پیدا کنند و فقط در قربانی کردن دیگران پاداش می گیرند. این می تواند شبیه به شهادت پاتولوژیک باشد. آنها به احتمال زیاد از پس زمینه ای آمده اند که تنها زمانی که آنها پاداش می گرفتند تشویق می شدند، مانند آنچه برای فرزندان از ظرف والدین اتفاق می افتد و نیازهای آنها در درجه دوم بود یا اصلاً نبود. این امر به عنوان هدف آنها و آنچه به آنها ارزش می دهد شماخته می شود و شیوه اصلی برای به دست آوردن توجه مثبت برای ارتباط با دیگران است.
این شاید به بهترین وجه توسط شخصی که همیشه برای کمک به دیگران همه چیز را رها می کند یا ارائه خدمات خود را ناچیز نشان می دهد باشد، آنها وقت برای کارهایی که می خواهند انجام دهند یا نیاز به انجام آن دارند، نمی گذارند.
ممکن است کسی از خود متنفر باشد که نیازهای مادرش یا شریک زندگی اش را به خود ارجح می داند.
به نظر می رسد با درجات مختلف این یک تجربه مشترک برای کسانی است که این سبک شخصیت را دارند.
منبع:
psychologytoday
اضافه کردن دیدگاه
اضافه کردن دیدگاه