در مقاله حاضر، فقط تأثیر معاشرتهای قبل از ازدواج با جنس مخالف در احتمال طلاق بررسی شده است. فرضیه آزمون این است که بین تجربه معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج و افزایش احتمال طلاق، رابطه معنیداری وجود دارد. همچنین این مقاله درنظر دارد نشان دهد که داشتن معاشرت با غیرهمسر و همسر کنونی قبل از ازدواج، چه ارتباطی با احتمال جدایی یا طلاق دارد؟ تعداد معاشرتهای قبل از ازدواج چگونه با طلاق ارتباط دارد؟ و در نهایت تأثیر دوستیها و معاشرتهای پیشرفتهتر با همسر و یا فردی غیر از همسر، بر احتمال طلاق چیست؟
ملاحظات نظری
در مدل نظری تحقیق از نظریه خاصی استفاده نشده است، ولی برای توضیح و تبیین تأثیر معاشرت قبل از ازدواج مخالف در احتمال طلاق بر اساس ادبیات داخلی و خارجی مجموعه عوامل دیگر غیر از تجربه معاشرت و رفتارهای جنسی که در طلاق مؤثرند، در نظر گرفته شدهاند تا اثرات آنها در تحلیلها کنترل شود.
برخی از این عوامل، با عوامل زمینهای و تجربیات پیش از ازدواج افراد مرتبط است که شامل سن ازدواج، تحصیلات، نگرشهای فردی و جنستی، برخی عادات رفتاری (مصرف الکل و سیگار) و درنهایت دسترسی به رسانههاست. از میان این عوامل، برخی عوامل محیطی (مانند هنجارهای دوستان و خانواده، جامعه و شیوع طلاق در خانواده و جامعه) و برخی عوامل مربوط به ماهیت ازدواج (مدت زندگی زناشویی، تطابق خصوصیات اقتصادی، فرهنگی و مذهبی خود با همسر، تطابق نقشها و تعامل با همسر) است.
روش تحقیق
این تحقیق یک مطالعه مقطعی ترکیبی بوده که در بخش کمی دادهها در ۲ فاز جمعآوری شدند. در فاز اول، دانشجویان سنین ۱۸ تا ۴۰ ساله اعم از متأهل و مجرد انتخاب شدند که در مقاله حاضر تمرکز بر روی دانشجویان متأهل است. به علت ناکافی بودن دانشجویانی که از همسر خود جدا شدهاند، نمونهگیری در دو فاز جداگانه انجام شد. نمونهگیری فاز اول از بین دانشجویان زن و مرد همه مقاطع تحصیلی از ۷ دانشگاه منتخب در تهران اعم از دولتی و آزاد بود.
در فاز دوم، نمونهگیری در دو فاز جداگانه انجام شد. در این مقاله، وضعیت معاشرتهای قبل از ازدواج با جنس مخالف در دانشجویان متأهل با طیف سنی ۱۸ تا ۴۰ سال در فاز اول، با افراد تحصیلکرده دانشگاهی با همان طیف سنی مراجعهکننده به دادگاههای خانواده در تهران جهت درخواست طلاق مقایسه شدند.
نمونههای تحقیق در هر دو فاز ازنظر طیف سنی و تحصیلات مشابه بوده و با توجه به اینکه پرسشنامه دو فاز، سؤالات مشابه و یکسان داشته و فقط پرسشنامه فاز دوم، تعدادی سؤالات اضافی مربوط به طلاق و علل طلاق داشته است؛ لذا در زمان ادغام دادهها، متغیر جدیدی جهت مشخصشدن وضعیت زناشویی فرد ساخته شد که با کدهای مجزا مشخص شد.
این متغیر در مورد دانشجویان همسردار، کد همسردار یا متأهل و در فاز دوم کد “در شرف طلاق” ساخته شد که با کدهای مجزا مشخص شد.
یافتههای تحقیق
میانگین سن ازدواج در افراد در شرف طلاق کمی بیشتر افراد دانشجوی همسردار بود (۲۳.۸ در مقابل ۲۲.۴ سال)؛ همچنین دانشجویان متأهلی که کمتر یا مساوی ۵ سال از زندگی زناشویی گذشته است، بهطور معنیداری بیشتر از افراد در شرف طلاق بودند (۶۴.۲% در مقابل ۴۳.۸%). در عوض درصد افرادی که بین ۶ تا ۱۰ سال از زندگی مشترکشان گذشته بود، در بین افراد در شرف طلاق تقریباً دو برابر افراد متأهل بود (۲۹.۲% در مقابل ۱۵.۷%). این امر حاکی است که میانگین مدت ازدواج افراد در شرف طلاق، بیشتر از دانشجویان متأهل است. سبک همسرگزینی در بین افراد متأهل همسردار، تفاوت معنیداری با افراد در شرف طلاق دارد؛ بهطوریکه ازدواج بر اساس رابطه دوستی قبل از ازدواج بهطور معنیداری در بین افراد متأهل بود (حدود ۳۰% در مقابل ۲۱%)؛ درحالیکه ازدواج سنتی بین هر دو گروه تقریباً فرقی نداشت (۵۲.۱% در مقابل ۵۱.۶%).
نسبت تحصیلات دیپلم و فوقدیپلم در زمان ازدواج در مقایسه با تحصیلات لیسانس و بالاتر، در بین افراد در شرف طلاق بیشتر از این نسبت در بین افراد متأهل بود. مشابه همین نتایج نیز در مورد تحصیلات همسر در بدو ازدواج دیده شد. نمره متغیر همخوانی با سازگاری اقتصادی، فرهنگی و مذهبی با همسر در بین متأهلین همسردار بهطور معنیداری بیشتر از افراد در شرف طلاق بود (به ترتیب ۳.۷۸ در مقابل ۲.۹۲، ۳.۸۰ در مقابل ۳.۲۲ و ۳.۹۲ در مقابل ۲.۹۴). تأیید همسر توسط خانواده در بدو ازدواج نیز در افراد متأهل بهطور معنیداری بیشتر از افراد در شرق طلاق گزارش شد (نمره میانگین ۴.۰۶ در مقابل ۲.۵۹). درحالیکه شناخت از همسر در بدو ازدواج در بین افراد متأهل و در شرف طلاق اختلاف معنیداری نداشت.
مقایسه تجربیات معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج در افراد متأهل همسردار و افراد در شرف طلاق
حدود ۳۸% دانشجویان متأهل، تجربه رابطه دوستی با همسر کنونیشان در قبل از ازدواج را گزارش کردهاند که این درصد در زنان کمی بیشتر از مردان است، ولی اختلاف معنیداری ندارند (۳۸.۱% در مقابل ۳۶.۱%). تنها حدود ۱۰% گزارش کردهاند که با همسرشان قبل از ازدواج رابطه پیشرفته داشتهاند که این درصد در زنان بسیار بیشتر از مردان است، ولی اختلاف معنیداری ندارند (۱۱.۲% در مقابل ۶.۶%).
تجربه دوستی با غیرهمسر در کل دانشجویان متأهل حدود ۲۹.۵% گزارش شده است که این رقم تقریباً بین مردان و زنان متأهل یکسان بوده و اختلاف معنیداری نشان نداده است. ارتباط پیشرفته با غیرهمسر فقط حدود ۸% گزارش شده است که این رقم در بین مردان بسیار بیشتر از زنان متأهل است، ولی ازنظر آماری معنیدار نیست (۱۱.۷% در مقابل ۶.۳%).
بین درخواستکنندگان طلاق، تجربه دوستی با همسر قبل از ازدواج ۳۸% بود و این درصد در بین زنان و مردان در شرف طلاق اختلاف معنیداری نداشت. حدود۲۳% افراد، تجربه رابطه پیشرفته با همسر قبل از ازدواج داشتهاند که زنان بهطور معنیداری این رابطه را نسبت به مردان بیشتر گزارش کردهاند (۲۶.۳% در مقابل ۱۶.۱%)، اما این اختلاف معنیدار نیست. افراد درخواستکننده طلاق در ۳۴% موارد دوستی با غیرهمسر را گزارش کردهاند که این درصد در مردان بیشتر از زنان است، اما این اختلاف ازنظر آماری معنیدار نیست (۲۹.۸% در مقابل ۴۱.۲%) و همچنینی مردان رابطه پیشرفته با غیرهمسر را بیشتر از زنان متناظر خود گزارش کردهاند (۳۳.۳% در مقابل ۱۹.۳%)؛ ولی این اختلاف نیز از نظر آماری معنیدار نیست.
تأثیر معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج بر طلاق و جدایی
بر اساس تحلیل دومتغیره، رابطه دوستی با همسر در بین افراد متأهل و افراد در شرف طلاق، اختلاف معنیداری ندارند؛ درحالیکه رابطه پیشرفته با همسر در بین افراد در شرف طلاق بسیار بیشتر از افراد متأهل دانشجو بود (۲۳.۳% در مقابل ۹.۹%). همچنین درصد تجربه رابطه دوستی با غیرهمسر در بین متأهلین و افراد در شرف طلاق، تفاوت معنیداری باهم نداشتند ؛درحالیکه رابطه پیشرفته با غیرهمسر در بین افراد در شرف طلاق بهطور معنیداری بیشتر از افراد دانشجوی متأهل بود (۲۵% در مقابل ۷.۵%).
یکی دیگر از اهداف فرعی این مطالعه، مقایسه تعداد معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج و سن شروع معاشرتهای قبل از ازدواج در بین افراد همسردار و افراد در شرف طلاق است. در تحلیل دومتغیره نشان داده شد که بین افرادی که اینگونه معاشرتها را داشتهاند، میانگین تعداد معاشرتهای دوستی با جنس مخالف قبل از ازدواج در افراد در شرف طلاق، بهطور معنیداری بیشتر از دانشجویان همسردار است. بهطور متوسط افراد در شرف طلاق، پنج مورد معاشرت قبل از ازدواج را گزارش کردهاند؛ درحالیکه افراد همسردار، بهطور متوسط ۳.۱۴ مورد معاشرت دوستی قبل از ازدواج را گزارش کردهاند.
درخصوص سن شروع معاشرت با جنس مخالف، برخلاف انتظار، افراد در شرف طلاق، بهطور میانگین در سن بالاتری اولین معاشرت با جنس مخالف را آغاز کردهاند؛ بهطوریکه سن شروع معاشرت در افراد در شرف طلاق ۱۹.۲۵ و در افراد همسردار ۱۷.۸۲ بوده است. بنابراین میتوان گفت از آنجا که انگیزه معاشرت در وقوع طلاق، در این تحلیل، انگیزههای معاشرتها و اثر آن لحاظ نشده است، شاید بتوان اینطور تعبیر کرد که افراد همسردار، علیرغم اینکه معاشرت با جنس مخالف را کمی زودتر آغاز کردهاند، ولی ممکن است بیشتر باانگیزه شریکگزینی برای ازدواج و یا انتخاب همسر بالقوه برای ازدواج بوده است.
جمعبندی و نتیجهگیری
ازآنجاکه ممکن است یکی از انگیزههای جوانان برای معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج، شناخت بیشتر و انتخاب صحیحتر در ازدواج باشد؛ لذا انتظار میرود در زوجهایی که معاشرت قبل از ازدواج با همسر داشتهاند، شناخت و تطابق بهتری بین زوجین اتفاق افتاده و ازدواج موفقتری داشته باشند و میزان طلاق در آنها کمتر باشد.
این یکی از فرضیههایی است که در این مطالعه آزموده شده است. مقایسه افراد همسردار و افراد در شرف طلاق در خصوص معاشرت دوستی با همسر قبل از ازدواج، نشان داد که در دو گروه، شیوع این نوع معاشرتها تفاوت معنیداری ندارد و بالطبع نمیتوان در این خصوص نتیجهگیری کرد که معاشرت در حد دوستی موجب افزایش احتمال طلاق میشود، اما در خصوص معاشرت پیشرفته با همسر قبل از ازدواج، نتایج عکس است. این مطالعه نشان داد که تجربه رابطه پیشرفته قبل از ازدواج با همسر در کل بین افراد تحصیلکرده در شرف طلاق بهطور معنیداری بیشتر از افراد تحصیلکرده همسردار است.
احتمال خالص طلاق در بین کسانی که روابط پیشرفته قبل از ازدواج با همسرشان داشتهاند نسبت به کسانی که این نوع روابط را نداشتهاند، ۳.۱۸ برابر است. حتی پس از کنترل اثر سایر عواملی که مرتبط با طلاق هستند؛ مانند سطح تحصیلات، میزان سازگاری اقتصادی و مذهبی با همسر، میزان شناخت قبل از ازدواج، میزان تأیید همسر توسط خانواده و وجود موارد طلاق در خانواده درجه یک همسر، همچنان داشتن تجربه معاشرت پیشرفته با همسر قبل از ازدواج، از تعیینکنندههای مهم طلاق محسوب میشود و احتمال طلاق را ۵ برابر میکند و یا به عبارتی بهطور محسوسی بالا میبرد.
این امر میتواند به علت شرایط اقتصادی- اجتماعی و خانوادگی و یا خصوصیات فردی خاص باشد که هم با طلاق و هم باتجربه معاشرت قبل از ازدواج مرتبطاند. مشابه نتایج فوق برای همباشی و طلاق نیز پیشنهاد شده است؛ برای مثال افرادی که تجربه طلاق در خانواده داشته باشند، بیشتر ممکن است بهسوی معاشرتهای بدون تعهد بروند؛ لذا احتمال تجربه معاشرت با جنس مخالف و همچنین احتمال طلاق در این افراد بالاتر است.
چنانچه در مطالعه حاضر نیز نشان داده شد که رخداد طلاق در خانواده درجه یک همسر در بین افراد در شرف طلاق بهطور معنیداری بیشتر از افراد متأهل است. همچنین این افراد ممکن است پایبندی ضعیفتری به ازدواج، خانواده و مذهب داشته و یا تفکرات مدرنتری داشته باشند. ممکن است برخی خصوصیات و مشخصههای زمینهای که همزمان با ناسازگاری و طلاق مرتبطاند با ارتباطات قبل از ازدواج نیز مرتبط باشند. درواقع آنها علل زمینهای هستند که بیشتر ازدواج را بهسوی نارضایتی و طلاق سوق میدهند. مثل نگرشهای جنسیتی؛ برای مثال زنانی که بیشتر بهتساوی جنسیتی معتقدند، ممکن است بیشتر درگیر روابط قبل از ازدواج شده و بیشتر با نارضایتی زناشویی و طلاق مواجه شوند که نگاه و نگرشهای جنسیتی خاص آنها درواقع علت زمینهای برای ناسازگاری کمتر زناشویی است. خود این نگرشها، میتواند زمینهساز جدایی و طلاق باشد.
استانلی و همکاران در سال ۲۰۰۶ درخصوص تأثیر همباشی در افزایش رخداد طلاق اذعان کردند که معاشرت و همباشی تأثیر خود را در طلاق از دو سو اعمال میکند؛ یکی انتخاب نامناسب که بیشتر یک نوع “سرخوردن بهسوی رابطه” است، نه انتخاب رابطه و دیگری تجربه معاشرت و همباشی که بهخودیخود تأثیر منفی بر ازدواج خواهد داشت.
فرض اول، موضوع انتخاب و شریکگزینی در معاشرتهای قبل از ازدواج با جنس مخالف و تأثیر آن در ازدواج است؛ بهطوریکه افرادی که وارد رابطه دوستیهای قبل از ازدواج میشوند، شرکای پرخطر برمیگزینند. افراد ممکن است بدون درنظر گرفتن شرایط مطلوب شریک ازدواج، با فردی رابطه عاطفی برقرار کنند و درواقع انتخاب آنها بهترین گزینه برای ازدواجشان نیست و اغلب ممکن است به علت دلبستگی عاطفی و بدون درنظر گرفتن میزان تطابق و سازگاری فرهنگی، اقتصادی و مذهبی، تحصیلات و غیره، دست به انتخاب برای ازدواج بزند. درواقع انتخاب آنها نوعی سرخوردن بهسوی رابطه است نه تصمیم عقلانی راجع به رابطه.
این فرض در مورد رابطه همباشی و رخداد بیشتر طلاق در مطالعات سایر جوامع نیز صحت دارد؛ لذا با این فرض، تأثیر سوء معاشرت پیشرفته قبل از ازدواج و رخداد بیشتر طلاق، میتواند از طریق تأثیری باشد که به علت انتخاب غلط شریک زندگی در معاشرتهای پیشرفته قبل از ازدواج اتفاق بیافتد. چنانچه در مطالعه حاضر، در مدل رگرسیون نشان داده شد که با ورود متغیر تجربه معاشرت پیشرفته با همسر، متغیرهای سازگاری فرهنگی، اقتصادی و مذهبی اهمیت معنیداری خود را که در تحلیل دومتغیره داشتند، از دست میدهند. لذا میتوان پیشنهاد داد که بسیاری از تأثیراتی که معاشرتهای قبل از ازدواج در طلاق دارند، از طریق انتخاب نامناسب شریک ازدواج که عدم تطابق فرهنگی و اقتصادی و مذهبی را به همراه دارد، اعمال میشود.
تجربه این معاشرتها بهخصوص اگر معاشرتها متعدد و پیشرفته باشد، نهتنها میتواند بر تمایل به ازدواج و سن ازدواج بهخصوص در بین پسران تأثیر داشته باشد، یعنی موجب تمایل کمتر به ازدواج و افزایش سن ازدواج شود، بلکه میتواند اثر منفی در کیفیت ازدواج و احتمال بیشتر طلاق و تصمیم به جدایی داشته باشد؛ بهطوریکه این تجربیات تغییرات نگرشی و ارزشی نسبت به جنس مخالف، همسر آینده، ماهیت ازدواج، تعهد و جایگزینهای ازدواج در خارج از چارچوب ازدواج ایجاد میکند و موجب افزایش احتمال طلاق در افراد پس از ازدواج میشود.
بر اساس نتایج این مطالعه، شیوع سبک همسرگزینی از طریق دوستی و رابطه عاطفی قبل از ازدواج در بین افراد تحصیلکرده در شرف طلاق، بهطور معنیداری بیشتر از افراد تحصیلکرده متأهل است. همچنین میزان همخوانی اقتصادی، فرهنگی و مذهبی در افراد در شرف طلاق نسبت به افراد متأهل، کمتر است.
پیشنهادات
با توجه به تأکید بر مسئله خانواده در جامعه ایران و استحکام خانواده بهعنوان یکی از مهمترین نهادهای جامعه، توجه به ریشههای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و طلاق و آسیبشناسی وضع موجود اهمیت وافری دارد. لذا میبایست به نقش این نوع معاشرتها در تحولات خانواده و ازدواج، بیش از پیش توجه شده، درباره آنها تحقیق و کارشناسی بیشتری انجام شود. به این معنی که غیر از نقش عوامل مختلف اقتصادی و اجتماعی مرتبط با ازدواج و طلاق، نقش گسترش سایر جایگزینهای ازدواج به شکل معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج در تحولات خانواده و طلاق بیشتر لحاظ شود.
بر اساس نتایج این تحقیق پیشنهاد میشود، مداخلات اجتماعی و آموزشی جامعی در خانوادهها و جوانان طراحی شود تا آسیب ناشی از معاشرتهای پیشرفته و متعدد با جنس مخالف قبل از ازدواج و معاشرتهای بدون قصد ازدواج کاهش یابد.
در آموزشهای مربوطه، به حفظ کیان خانواده و تشویق ازدواج به موضوع معاشرتهای قبل از ازدواج و ارزشهای مربوط به آن بیش از پیش پرداخته شود تا سیاستگذاریها موفقتر باشند. بسیاری از باورهای غلط در بین جوانان و خانوادهها در خصوص این نوع معاشرتها و تأثیرات آن بر همسریابی، کیفیت ازدواج و طلاق، با اطلاعرسانی نتایج این طرح به جوانان و خانوادهها میتوانند اصلاح شوند.
اقدامات فرهنگی مناسب باهدف قرار دادن جوانان و خانوادهها انجام شود تا اثرات نامطلوب ارتباطات عاطفی متعدد و پیشرفته قبل از ازدواج را بر احتمال طلاق نشان دهند.
مشاورین جوانان و خانوادهها میتوانند در مشاورههای خود از نتایج این تحقیق بومی در جهت اصلاح باورهای نادرست جوانان مدد بگیرند. آموزشهایی در خصوص نحوه تأثیرات این نوع ارتباطات با نیات مختلف و ماهیت متفاوت بر طلاق برای مشاوران خانوادهها، روانشناسان مشاوره، مراکز آموزشی و جوانان تدارک دیده شود. محققین علوم اجتماعی بیش از پیش نقش اینگونه معاشرتها را در مسائل و آسیبهای خانواده مانند فرار دختران، طلاق خیانت و غیره جدی گرفته و به آن بپردازند.
لازم به ذکر است پژوهش فوق با عنوان کامل “تأثیر معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج بر احتمال طلاق در بین افراد تحصیلکرده دانشگاهی” توسط فریده خلجآبادیفراهانی انجام و سال ۱۳۹۱ در فصلنامه مطالعات راهبردی زنان منتشر شده است.
اضافه کردن دیدگاه
اضافه کردن دیدگاه