اما آنا نعمتی در این باره نظری متفاوت دارد. او که بعد از تولد دخترش رایکا مجبور شد بازیگری را برای مدتی طولانی کنار بگذارد بر این باور است که دوری از کار اگرچه سخت بود اما او در این فرصت از نعمت کودکی بهره مند بود که به هیچ وجه نمی توانست محبتش را از او دریغ کند.
آنا نعمتی می گوید: رایکا را در ۲۳ سالگی به دنیا آوردم و از حضورش آنقدر انرژی گرفتم که مسیرهای جدیدی در زندگی رو به رویم گشوده شد.
۸ کیلو اضافه وزن برای یک نقش
وقتی از خانه،خانواده و فضای شخصی خودمان خارج می شویم رعایت برنامه ها و قواعدی که در زندگی روزمره به آنها پایبندیم کمی سخت و گاهی محال می شود چون به هر حال زندگی حرفه ای هم جنبه های مختص خودش را دارد. برای نمونه در فیلم های آخرم با گریم های سنگین حاضر شده ام یا در « یکی می خواد باهات حرف بزنه » برای اینکه بتوانند گریم خوبی روی صورتم اجرا کنند ۸ ۷ کیلو اضافه وزن پیدا کردم، و از این قبیل مسائل زیاد برای ما اتفاق می افتد. نگهداری از پوست مان در مقابل این همه گریم های سنگین و عوامل مختلفی که می تواند به پوست مان آسیب بزند کار خیلی سختی است.
تنها کاری که می شود انجام داد استفاده ار کرم های طبیعی است که هزینه هنگفتی برای تهیه آنها می پردازم. البته خوشبختانه در این سال ها گریمورهای ما بسیار حرفه ای شده اند و مواد و ابزارهایی که استفاده می کنند، استاندارد هستند. به هرحال تمام تلاشم این است که حداقل زمانی که خانه هستم تغذیه سالم داشته باشم.
تقریبا همه ورزش ها را بلدم
ورزش را دوست دارم و برایش برنامه ریزی می کنم. در کودکی زمان زیادی درحیاط و کوچه بودیم و ورزش می کردیم؛ دوچرخه سواری، والیبال و حتی فوتبال! الان سعی می کنم دخترم را هم همین طور تربیت کنم. رایکا چند رشته را به طور همزمان انجام می دهد البته نه به صورت تخصصی که حرفه اش شود. خودم از کودکی دوست داشتم ورزش های مختلف یاد بگیرم.
سال ها کیک بوکسینگ کار کردم و دوره ای هم در رالی شرکت می کردم که به دلیل عدم ایمنی پیست و هزینه های بالای آن دیگر ادامه ندادم. در کنار اینها شنا، والیبال و ورزش های زیادی را تجربه کرده ام.
عاشق سفر و آشنایی با فرهنگ های مختلفم
خیلی اهل سفر کردنم .به قول شاعر: بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی. سفر در ایران و خارج از ایران بسیار به شناخت آدم کمک می کند. مثلا شیراز، یزد، اصفهان و… از چند سال پیش و به خصوص از زمانی که دخترم رایکا بزرگ تر شد، اعتیاد به سفر پیدا کردم. خوشبختانه الان کیفیت پروازهای داخلی بهتر شده و می توان همه جا رفت. کشورهای مختلف هم همینطور. دیدن آدم های مختلف، شکل ها و قیافه های مختلف آنها، فرهنگ شان، سبک زندگی، تنوع غذایی شان و… همه اینها را بسیار دوست دارم. مثلا شاید در ایران دانستن چند زبان به درد آدم نخورد اما در اغلب کشورها حداقل به سه زبان صحبت می کنند. سفرهای هیجان انگیز زیادی داشته ام اما والت دسینی خیلی خوب و هیجان انگیز بود. طوری که از رایکا هم بیشتر هیجان داشتم (می خندد).
مادر بودن را انتخاب کردم
از ثانیه ای که رایکا را به دنیا آوردمبه خودم یادآوری می کردم که در قبالش مسئولم . به دلیل به دنیا آمدن دخترم رایکا و شرایط زندگی خانوادگی ام می خواستم خودم بالای سر رایکا باشم تا او بزرگ تر شود و به نقطه ای برسد که از عهده یکسری از کارهایش بربیاید.خودم مادر بودن را انتخاب کردم . برای من که مادر هم هستم، اوقات فراغت وجود ندارد، اینکه بنشینم و یک چیز جدید به دانسته خود اضافه کنم و وقت مطالعه داشته باشم خیلی سخت می توانم برای این چیزها وقت پیدا کنم. مادر همیشه دغدغه دارد که بچه اش درسش را می خواند؟ یا غذایش آماده است؟
اما این موضوع برای کسی که ازدواج نمی کند یا کسی که ازدواج کرده و بچه ندارد، فرق می کند. او وقت آزادش برای خودش می ماند، اما یک مادر باید وقت خودش را هم برای فرزندش بگذارد. من نمی توانم بچه ام را ساعت هشت شب شام نخورده به تختخواب بفرستم یا نمی توانم ساعت ۶ صبح که رایکا بیدار می شود و برای رفتن به مدرسه حاضرش می کنم، صبحانه نخورده او را بفرستم. همین چیزهایی که به نظر ساده می آید دغدغه همه مادران است.
از روی کتاب نمی توان بچه بزرگ کرد
به نظر من باید بچه و خصوصیات اخلاقی اش را بهتر بشناسیم، وگرنه نمی شود از روی کتاب بچه بزرگ کرد. همه بچه ها با هم متفاوت هستند و شاید تفاوت بچه های قدیم با هم خیلی کم بود. همین کتاب «چگونه با کودک خودم رفتار کنم» که در کتابخانه خودم هست را مثال می زنم. من چند کتاب این مدلی دارم که رایکا یک بار دور از چشم من این کتاب را خوانده بود و می گفت مامان در این کتاب چقدر چیزهای بچگانه نوشته اند و تو چقدر باید بچگانه با من رفتار کنی. برای رایکا که تکه ای از کتاب را خوانده بود، عجیب بود که چرا نوشته اینجوری باید با من رفتار کنی. خیلی خوشحالم که رایکا را دارم و خوشحالم که با سن و سال کم او را به دنیا آوردم، چون الان خیلی با هم دوست هستیم.
همیشه به خودم می گویم ای کاش او را در ۱۸ ۱۷ سالگی به دنیا می آوردم. رایکا انگیزه زندگی، کار کردن، موفقیت، پیشرفت و ساختن من است. بسیار دختر باهوشی است و منتقد کارهایم است. یکی از دلایلی که بعضی از فیلم ها را بازی نکردم رایکا بود. چند تا از کارهایم را دید و گفت خجالت نمی کشی اینها را بازی کردی؟ این چه بازی است کردی؟ (می خندد) ولی خیلی جاها آمده و تئاترهایم را دیده و تشویقم هم کرده است. خیلی بیشتر از سنش می فهمد.
دیگر هیچ چیز شبیه کودکی های ما نیست
واقعا بچه های این نسل چیز دیگری هستند. بهتر است بچه های این نسل را بگویم بچه های عصر تکنولوژی. این بچه ها خیلی زودتر می توانند به مرحله ای برسند که الان ما رسیدیم. به جز برخی از شیطنت های دوران کودکی خودم، هیچ چیز دیگری از خودم در رایکا نمی بینم. من خودم همیشه جنب و جوش داشتم. الان اسمش را هوش هیجانی گذاشته اند. من بچه بودم همه می گفتند آنا نمی تواند یک جا بند شود، شاید این خصلت درونی من باشد و رایکا هم آن را داشته باشد ولی الان دیگر نمی توانید بچه ها را با گذشته ما مقایسه کنید. وقتی من هم سن رایکا بودم، هنوز داشتم با عروسک بازی می کردم یا دنبال نقاشی های کودکانه بودم و کارتون نگاه می کردم.بچه های الان دیگر کارتون هم نگاه نمی کنند و درگیر اینترنت هستند.
مادر شدن یک موهبت الهی است
در«یکی می خواد باهات حرف بزنه » آنقدر از لحاظ حسی به نقشم نزدیک شدم که مدت ها نتوانستم از لیلا فاصله بگیرم. من در این سال هایی که کار می کنم، حتی شده در یک سال سه یا چهار فیلم هم کار کنم و هر کدام را هم با یک جنس بازی کردم که هیچ کدام آنها هم هیچ ربطی به هم نداشت. اما در مورد «یکی می خواد باهات حرف بزنه» نقشم متفاوت بود. وقتی زنی موهبت الهی نصیبش می شود و اسم مادر می گیرد، دیگر آن حس مادرانه را درون خودش دارد. من نقش مادری را بازی کردم که شرایط خاص خودش را داشت.
قطعا مادر بودن تاثیر زیادی در نقشم داشت و به درک بالاتر من از کاراکتر بسیار کمک کرد. اینکه تو مادر باشی و ایفاگر چنین نقشی مقابل دوربین باشی، پنجره ای جدید برای دیدگاه تو به سوی نقش باز می کند و برای من هم همین طور بود. شاید کلیشه باشد، اما من واقعا این نقش را زندگی کردم، نه بازی.در نقشم غرق شده بودم و سعی کردم خودم را به جای شخصیتی قرار دهم که مابه ازای بیرونی فراوانی داشت ،چون ما مادران داغدیده زیادی داریم.
گردآوري: گروه 7 گنج
منبع: مجله سيب سبز
اضافه کردن دیدگاه
اضافه کردن دیدگاه