صحبت از محسن یگانه است؛ خواننده ای که کارش را به عنوان یک خواننده غیرمجاز و به اصطلاح زیرزمینی آغاز کرد و بعد از مدت کمی با آهنگ های ساده اما متفاوتش توانست خود را به عنوان یکی از خواننده های پرطرفدار موسیقی پاپ دهه 80 معرفی کند.
او آنقدر پرطرفدار شد که در نهایت وزارت ارشاد مجبور شد او را جدی بگیرد و بعد از کش و قوس های فراوان، مجوز فعالیت رسمی اش را امضا کند.
یگانه همانقدر که آهنگ های خوب دارد، حاشیه هم کم ندارد. او می گوید این حواشی خودخواسته نبوده و محصول نقش بازی نکردنش است اما از طرف دیگر این را هم قبول دارد که گاهی کارهایش ناخواسته تبدیل به حاشیه های کوچک و بزرگی برای او شده!
یگانه با تمام حواشی و آثارش حالا جزیی از مارکت موسیقی مجاز است. یک عضو تاثیرگذار که رکورد اجراهای زنده کشور را در دست دارد و با اعتماد به نفس خاصی کارش را ادامه می دهد.
مصاحبه ما با محسن یگانه در دفترش انجام شد، دفتری بزرگ که البته به قول خودش 90 روز است خودش را در یکی از اتاق های آن حبس کرده تا بتواند یک آلبوم آبرومند را برای هوادارانش جمع و جور کند.
رفتار یگانه در طول مصاحبه آرام بود. در مقابل سوالات ما جبهه نمی گرفت و بدون عصبانیت به همه آنها جواب داد. این شاید یکی از بی سانسورترین مصاحبه های او است؛ مصاحبه ای که حرف های ناگفته زیادی در آن است اما او ناباورانه اصرار داشت که هیچ کدام از این جملات جذاب تیتر نشود.
چند وقتی است که به نظر می رسد نسبت به گذشته کم حاشیه تر و آرام تر شده ای…
حاشیه چیزی است که برای انسان درست می کنند و تو می توانی آن را ادامه دهی یا از کنار آن عبور کنی! راستش من هیچ وقت دوست نداشتم حاشیه داشته باشم اما از آنجایی که همیشه برخلاف مسیر آب شنا کرده ام، نقش بازی نکرده ام و سعی ام این بوده که خودم باشم، بعضی اوقات برایم حواشی ایجاد شده است.
یعنی برخلاف مسیری که همکارانت دارند، شنا می کنی؟
در مورد همکارانم صحبت نمی کنم. بحث من کلی است. طرز فکرها فرق دارد. شاید بقیه هم می توانستند بیشتر شبیه خودشان باشند اما بعضی ها سعی کردند خیلی مراقب باشند و همرنگ جماعت باشند! همانطور که گفتم همیشه سعی کرده ام خودم باشم و به همین دلیل هم گاهی حرکتم برخلاف مسیر رودخانه بوده است.
اما به نظرم گاهی تو خودت برای خودت حاشیه ساخته ای…
اینطور نبوده که عمدا برای خودم حاشیه سازی کنم بلکه این حواشی محصول همان نقش بازی نکردنی بود که گفتم. راستش به دلیل همین حواشی که می گویی مدتی است دارم تلاش می کنم کمتر شبیه خود واقعی ام باشم.
یعنی چی؟
یعنی چند ماهی است که خیلی بیشتر از گذشته خودم را فیلتر و سعی می کنم با سیاست بیشتری رفتار کنم. این در حالی است که معتقدم یک انسان هنرمند نباید برای دیگران زندگی کند. حالا مردم یا از این آدم خوششان می آید یا نمی آید! هواداران یک هنرمند، دوست دارند تصویری که از او در ذهن دارند دست نخورده باقی بماند و خراب نشود اما این موضوع گاهی باعث می شود هنرمند به show off و دروغ گفتن روی بیاورد.
این یعنی الان تصمیم گرفته ای دروغ بگویی و نقش بازی کنی؟
نه، من فقط خودم را نسبت به گذشته محدودتر کرده ام. وقتی با طرفدارانم شوخی می کنم و به عده ای از آنها برمی خورد، چاره ای جز این نمی ماند. مثلا تصویری از خراب شدن کامپیوترم را در صفحه شخصی ام منتشر کردم و به شوخی نوشتم مهندسان گرامی لطفا راهنمایی نکنید اما خیلی ها آمدند و زیر آن عکس به من ناسزا گفتند و به قول تو حاشیه درست شد. گاهی وقت ها حاشیه ها از برداشت بد ناشی می شود! واقعا چند نفر هستند که وقت می گذارند و حتی جواب کامنت هوادارانشان را در شبکه های مجازی می دهند؟ نمی گویم کسی این کار را نمی کند، هستند، ولی تعدادشان خیلی زیاد نیست. من مدت هاست دارم این کار را باتمام عواقبی که دارد، انجام می دهم.
تو به عنوان یک خواننده ملزم نیستی جواب تک تک کامنت ها را بدهی! از این طریق می خواهی محبوب تر شوی، نه؟
واقعا به این فکر نمی کنم که جواب دادن به هوادارانم محبوب ترم می کند یا نه! من همین بوده و هستم. با تمام خوبی ها و بدی هایم! در ضمن درگیر این الزامات هم نیستم که با جواب دادن کامنت خودم را محبوب تر کنم. این «تر» کسی را به جایی نرسانده است.
اما به نظرم بیشتر از اینکه خودت باشی، قواعد محبوب شدن را دنبال می کنی…
نه واقعا اینطور نیست. شاید خیلی وقت ها قواعد محبوب شدن با رفتار واقعی من تطابق داشته!
می گویی خودت را فیلتر کرده ای اما مدتی پیش عکسی با سیگار روی صفحه شخصی ات گذاشتی که حواشی زیادی در پی داشت…
ببین از هر چیزی می توان یک داستان و حاشیه جدید ساخت. این عکس مدت ها پیش منتشر شده بود و بعد از چند وقت به آن پرداختند و در موردش صحبت کردند. البته که من دوست ندارم بچه ها دست من سیگار ببینند اما واقعیت این است که این موضوع خیلی وقت است وجود دارد اما همیشه سعی کرده ام تا جایی که می توانم این موضوع را نشان ندهم تا کسی که شاید من را دوست دارد و از رفتارم الگوبرداری می کند، به سیگار حتی فکر هم نکند اما خب یک وقت هایی هم حواست به دیگران نیست و در حال و هوای خودت هستی که البته بهتر است بیشتر حواست به خودت باشد تا به دیگران، چون آدم ها امروز هستند و فردا نیستند و آن وقت 10 سال دیگر، تو می مانی و یک تناقض ذهنی که اصلا من کی ام و چقدر برای خودم زندگی کرده ام؟ اصلا چقدر زندگی کرده ام؟ اصلا برای کی زندگی کرده ام؟ برای خودم یا برای دیگران؟ اصلا این زندگی بوده یا کارخانه آدم سازی؟
نمی توانم کتمان کنم که این یک رفتار ناپسند است که نه تنها من بلکه خیلی از آدم های روی کره زمین درگیر آن هستیم اما اینکه چرا این مسئله در مورد من اینقدر مورد توجه قرار می گیرد و برای خیلی های دیگر نه، برای من بیشتر جای سوال دارد.
اما این از قواعد ستاره شدن است که تو خودت را در چهارچوب خاصی قرار دهی…
کلیات قواعد ستاره بودن چقدر در ایران رعایت می شود که این یکی بخواهد رعایت شود؟ ضمن اینکه من خیلی چیزها را رعایت می کنم اما کارهایی که بخواهد منِ واقعی ام را تغییر دهد انجام نمی دهم.
شادمهر عقیلی ستاره ای بود که در زمان خودش خیلی ها دوست داشتند مثل او بخوانند، تو هم یکی از خواننده های جوانی بودی که خیلی شبیه شادمهر می خواندی. روزهای اول آمدی که صرفا (!) از شادمهر تقلید کنی؟
واقعیتی که نمی توانم آن را کتمان کنم این است که علاقه به شادمهر در من وجود داشته و دارد و اگر دو خواننده وجود داشته باشد که واقعا دوستشان داشته باشم، یکی از آنها قطعا شادمهر عقیلی است. بدون اغراق می گویم که از هواداران دو آتشه شادمهر هم قدیمی ترم. شاید جالب باشد بدانی که با موسیقی بی کلامی که از شادمهر شنیدم طرفدار طرز فکر موسیقی اش شدم. اولین بار که با یک موسیقی، غمگین شدم و به سمت موسیقی آمدم، موزیکی بود که شادمهر ساخته بود.
فارغ از اینکه شادمهر الان کجاست و چه کار می کند و آیا عملکرد او با آرمان های موسیقی امروز ایران هم جهت است یا نه (که همه اینها یک مسئله کاملا شخصی است که فقط به او ربط دارد نه به من و شما)، باید بگویم که او تاثیر زیادی روی موسیقی من داشته است. جالب است در این مدت تیترهایی وجود داشته که باعث شده امروز خیلی ها فکر کنند من با شادمهر مشکل دارم تا تحت تاثیر شرایط امروزم قرار گرفته ام اما این هم از برداشت های بد نشأت می گیرد.
اگر شادمهر از ایران مهاجرت نمی کرد باز هم امروز محسن یگانه ستاره بود؟
نمی دانم چرا اینقدر در مورد شادمهر صحبت می کنیم. من واقعا نمی توانم خودم را با او مقایسه کنم. زمانی که شادمهر خواننده بود من بچه بودم و با آهنگ هایش خاطره داشتم. خیلی های دیگر هم در آن زمان شبیه شادمهر می خواندند و هنوز هم در همان حال و هوا باقی مانده اند اما شاید خدا برای من خواست و بعضی از کارهایی که خواندم با کارهای شادمهر مقایسه شد و مورد توجه مردم قرار گرفت.
من هنوز جواب سوالم را نگرفتم. اگر شادمهر مهاجرت نمی کرد، تو امروز محسن یگانه بودی؟
هیچ کس نمی داند. شاید اگر شادمهر در ایران می ماند، طرز فکرش به سمت و سویی می رفت که شاید تصویر امروزی شادمهر را ترسیم نمی کرد. به خوب و بد ماجرا هم کاری ندارم، حرف از حدس های ماست. البته نمی خواهم بگویم سیستم ارشاد طوری است که خلاقیت ها را سرکوب می کند. من کسی بودم که در همین سیستم کار کردم و یاد گرفتم چطوری باید کار کنم و خلاقیت هایم هم سرکوب نشد. به هر حال هر سیستمی با روحیات عده ای تطابق دارد و با روحیه عده ای دیگر در تضاد است. من و بقیه خواننده هایی که امروز کارشان شنیده می شود و صداهایمان به گوش مردم آشناست، همه تکه هایی از یک پازل هستیم که هیچ پیشگویی از قبل نمی توانست آینده مان را پیش بینی کند.
این روزها شاهد ظهور خوانندگانی هستیم که صدا و سبک کارشان خیلی با تو مقایسه می شود، در این مورد چه نظری داری؟
نمی خواهم این بحث را باز کنم. امیدوارم همه موفق باشند. شاید این هم از ملزومات زندگی چارچوبدار یک به اصطلاح هنرمند باشد که دوست دارد طبق قواعد زندگی یک هنرمند بی حاشیه رفتار کند. این من جدید را دوست داری؟ (خنده)
بگذار یک جور دیگر بپرسم. محسن یگانه از حضور صداهای شبیه به خودش احساس خطر می کند؟
اگر بخواهم خیلی حرفه ای نگاه کنم، بله باید احساس خطر کنم اما واقعیت این است که می خواهم بیشتر به خودم برسم و زیاد به اطرافم توجه نمی کنم. البته اگر احساس خطر نکنم یعنی مغرور شده ام، به همین دلیل این احساس خطری که می گویی همیشه همراهم است. چه از خواننده هایی که از من بالاترند و چه از خواننده های جوان! موسیقی امروز من شاید به ظاهر هیجانات قدیم را ندارد اما در عوض عمق بیشتری پیدا کرده و مثل گذشته سطحی نیست.
شاید باور کردنش سخت باشد اما من گیتار «آخه دل من» را با تیکه اضافه در خودکار بیک و کلید زدم چون پول نداشتم پیک گیتار بخرم. حتی پول نداشتم میکروفون بخرم و «آخه دل من» با یک هدست شکسته ضبط شد! شاید در ذهنت به این مسئله بخندی اما این حس و حال در آن زمان خیلی تلخ بوده است.
به نظرت آدم هایی که در موردشان صحبت کردیم صرفا آمده اند یک کار کپی ارائه کنند یا می توانند موفق باشند؟
الان به نظر کپی می آیند اما من هم همین مسیر را تجربه کرده ام. از یک جایی به بعد شما تغییر شخصیت می دهید و به خودتان برمی گردید و با اعتماد به نفس، کارهایی انجام می دهید که مارکت موسیقی از شما احساس خطر می کند.
گردآوري: گروه 7 گنج
www.7ganj.ir
منبع: هفته نامه تماشاگران امروز
اضافه کردن دیدگاه
اضافه کردن دیدگاه