عشق تمام و کمال، از دیدگاه روانشناسی، دارای سه عنصر کششی جنسی، تعهد و صمیمیت است اما برخی انواع عشق هم وجود دارد که کامل نیست، دردسرساز است و به سرانجام نمیرسد …
نخستین عشق ممنوع، برقراری رابطه عاشقانه با افراد متاهل است. حواس تان هست که این روزها روابط فرازناشویی در جامعه افزایش یافته است یا دستکم بیشتر به گوش ما می رسد؟
ماجرای این روابط گاهی به قتل همسر منجر می شود، گاهی به طلاق دادگاهی یا طلاق عاطفی، گاهی به یک جنگ بزرگ که به پیروزی همسر مورد خیانت واقع شده یا نفر سوم که وارد رابطه زن و شوهر شده است، منجر می شود و گاهی هم ماجرا بی سر و صدا ، پس از مدتی تمام می شود و خیانتکار و نفر سوم، با احساس عذاب وجدان یا بدون احساس عذاب وجدان، یکدیگر را ترک می کنند و سراغ رابطه ای دیگر می روند. البته در مواردی بسیار نادر هم شاید دو خیانتکار با هم ازدواج کنند …
شاید ما را متهم کنید به بدبینی یا انعطاف ناپذیری در برابر تکنولوژی اما در بسیاری از اوقات، بالاخره مراجعان در اتاق مشاوره درگوشه ای از درددل های شان ، درباره شیوه آشنایی یا تداوم رابطه شان با نفر سوم رابطه زناشویی شان، معمولا اشاره ای به شبکه های اجتماعی در فضای مجازی می شود.
این اعتراف ها گویای آن است که با وجود ورود شماری از مظاهر تکنولوژی در کشورمان هنوز برای شیوه استفاده صحیح از آنها فرهنگسازی نشده است و تنها فایده این وسایل برای برخی افراد، در دسترس بودن بیشتر و تسهیل برقراری رابطه با جنس مخالف است.
نکته دیگر که راه خیانت را باز می کند روابط کاری کنترل نشده و شکستن حریم ها در محیط شغلی بین زنان و مردان و ورود به مراحلی از صمیمی شدن است که نباید در آن حد میان دو همکار وجود داشته باشد و مرحله ای از دوستی است که باید میان دو همسر در خانه ایجاد شود. خیانت البته علل و انواع گوناگونی دارد اما در این بحث هدف ما پرداختن به این مقوله نیست و به همین علت فقط اشاره ای کوتاه به آن کردیم.
بیشتر افرادی که شریک خیانت می شوند معمولاً زمانی می پذیرند به نفر سوم رابطه یک زن و شوهر تبدیل شوند که همسر خیانتکار به آنها قول می دهد پیوند زناشویی اش را با شریک زندگی اش پایان دهد و با آن ازدواج کند.
یکبار دیگر مثلث عشق استرنبرگ را با سه ضلع کشش جنسی، صمیمیت و تعهد در ذهن تان مرور کنید. خیانت ها معمولاً با کشش شدید جنسی در مرد خیانتکار و افزایش صمیمیت در زن خیانتکار آغاز می شود اما موضوع این است که این روابط اضلاع دیگر مثلث عشق را کم دارد.
مرد خائن متاهل در بیشتر موارد نمی خواهد متعهد و صمیمی شود چون این دو عنصر از دیدگاه او برای یک رابطه عاشقانه قاچاقی، دست و پاگیر است و حتی اگر از زندگی مشترک فعلی اش راضی نباشد اصولاً تمایلی ندارد با رسوایی یک خیانت به آن پایان بدهد و علاوه بر این معمولاً یک مرد خیانتکار، نمی خواهد با زنی که شریک خیانتش شده، زندگی مشترک بعدی را آغاز کند چون اعتمادی به او ندارد. به همین علت وقتی میل شدید جنسی در مرد، فروکش می کند و تاثیر هورمون های جنسی در بدنش از بین می رود، دیگر دلیلی برای ادامه ارتباط نمی بیند.
از سوی دیگر، زن خیانتکار هم پس از مدتی احساس می کند صمیمیت میان او و شریک خیانتش ، آنگونه که انتظار داشته نیست؛ مرد تکیه گاهش نمی شود و بر خلاف حرف های عاشقانه اش تمایلی به متعهد شدن به او و باقی ماندن در کنارش یا رها کردن زندگی مشترک با همسرش ندارد و خلاصه آن که حدی از صمیمیت عمیق و وفاداری که زن انتظارش را داشته در رابطه خائنانه تأمین نمی شود.
او بیشتر از مرد خائن تحت فشار مذهب و عرف اجتماعی قرار می گیرد و این تعارض ها او را به خودسرزنشی و نارضایتی از زندگی یا احساس سرخوردگی و مورد سوء استفاده قرار گرفتن، دچارش می کند.
بر اساس نتایج پژوهش ها در حوزه روانشناسی و مشاوره خانواده و تجربه تقریباً همه متخصصان در این حوزه، حتی اگر زن خائن موفق شود مرد خیانتکار را راضی به طلاق از همسر و ازدواج با خودش کند یا مرد خائن ، زن خیانتکار را از زندگی مشترکش جدا کند، زندگی مشترک آنها شکست می خورد چون تب و تاب عاشقی که فروکش کند دیگر ارتباط برای شان جذابیتی ندارد و جالب است بدانید که بیشترین عمر آن کشش جنسی شدید ، حدود 2 سال است.
از همه این ها گذشته، گرچه هر دو خائن سعی می کنند خودشان را با بهانه های مختلف، از بار سنگین احساس گناه، خلاص کنند اما این چشم پوشی را درباره شریک خیانت شان ندارند و همیشه خاطرشان هست که آن دیگری یک بار قوانین اخلاقی، عرفی و شرعی مربوط به ازدواج را زیر پا گذاشته ، پس چگونه می توانند مطمئن باشند که بار دیگر چنین نکند؟
مریم یوشی زاده/ دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره
گردآوری و تنظیم: گروه ۷ گنج
www.7ganj.ir
منبع: جام جم آنلاین
اضافه کردن دیدگاه
اضافه کردن دیدگاه