آیا تا به حال کسی را دیده اید که او را تحسین کنید؟ کسی که از موانع عبور می کند و قدرت ذهنی زیادی نشان می دهد. مخصوصاً اگر آنها هفته دوم جهنمی خود را به عنوان یک تفنگدار دریایی در ایالات متحده انجام می دهند و شما فقط سعی می کنید با یک چالش یوگای 10 روزه که برای خود تعیین کرده اید همراه باشید. بله، ممکن است به نظر برسد که شما در دنیاهای جدا هستید اما نیستید و این صرفاً افکار منفی است.
آنها نیز انسان هستند و اگرچه نقشه ها و عادات عصبی متفاوتی دارند، اما تصور اینکه آنها متفاوت متولد شده اند یک اشتباه است. زیرا در این صورت می توانید مقصر عدم انگیزه، اعتماد به نفس، موفقیت و غیره خود را کسی دیگر غیر از آنچه در واقع است، بدانید.
باید بدانید که سوال در مورد چگونگی تبدیل افکار منفی به اقدام مثبت در واقع یک سوال حاوی ترفند است.
دلیل آن این است که فکر منفی مانند قطار باری است. این به طرز جادویی به ابر سفید یا رنگین کمان تبدیل نخواهد شد اما می تواند دوباره هدایت شود – این یک راز است: دانستن اینکه این در واقع بی عملی و بی تفاوتی است که به شما کمک می کند تا بر افکار منفی غلبه کنید. بیایید عمیق تر در این مسئله شیرجه برویم.
افکار منفی شما از کجا می آیند؟
بیایید با یادآوری فیل موجود در اتاق – یا به عبارت مناسب تر، شامپانزه در اتاق – شروع کنیم زیرا احتمالاً باید بدانید که یک نفر در درون شما زندگی می کند.
اگر غرق در احساسات، خارج از انواع و اقسام مکان ها شده اید، پس به احتمال زیاد شامپانزه شما آزادانه در داخل حفره های عمیق ذهن ناخودآگاه تان مشغول گشت زدن هستید. شما مانند پادشاه جنگل پرسه می زنید – همه را صدا می کنید و انواع دکمه ها را فشار می دهید.
شما مطمئناً دیده اید که وقتی یک شامپانزه سرکش می شود چگونه به نظر می رسد: افرادی که به مراکز خرید برای دستمال توالت هجوم می آورند، فریاد می کشند و به افرادی که فقط می خواهند کمک کنند یا حتی بدتر، اسلحه می کشند و به هر کسی که در تیررس باشد تیراندازی می کنند.
خوب، این پایان نهایی است اما در نهایت افرادی که شما به دنبال آنها هستید و قدرت ذهنی آنها را تحسین می کنید، شامپانزه های خود را آموزش داده اند تا با آنها کار کنند، مانند یک ارتش که به سربازان خود فرماندهی می کند.
این یک مهارت مهم برای یادگیری است اما آنها درست از جایی که شما هستید شروع کردند، با این درک که آنها یک شامپانزه دارند. گام بعدی این است که بدانید شامپانزه شما در واقع می خواهد به شما کمک کند اما گاهی اوقات اوضاع را اشتباه می کند و واقعاً اشتباه می کند.
شامپانزه چیست و چرا آن را داریم؟
شامپانزه شما بدیهی است که یک شامپانزه واقعی نیست اما راهی برای مشاهده بخشی از ضمیر ناخودآگاه ما است که زندگی ما را هدایت می کند، قسمت اولیه و احساسی ما.
مفهوم شامپانزه توسط پروفسور استیو پیترز در Chimp Paradox ابداع شد، کتابی که جزئیات آن را توضیح می دهد که چگونه شامپانزه ما (بخشی خاص از ضمیر ناخودآگاه ماست) می تواند بهترین دوست یا بزرگترین دشمن ما باشد – مانند دشمن سبک زندگی شما.
این یک تناقض است زیرا کلید خوشبختی و رضایت است اما همچنین دلیل اینکه بسیاری از ما از قدرت ذهنی و سلامتی رنج می بریم نیز می تواند باشد.
شامپانزه شما از بدو تولد با شما بوده است. قبل از رشد ذهن منطقی شما آنجا بود. این به شما گفت كه در صورت نیاز به شیر گریه كنید، برای جلب توجه والدین خود خشمگین شوید و وقتی چیزی خنده دار است بخندید.
این خاطرات عاطفی شما را ذخیره کرده و به شما کمک می کند تا درباره زندگی اعتقاد داشته باشید تا بتوانید آنچه را برای زنده ماندن باید انجام دهید یاد بگیرید.
نوعی از ناز کردن، درست است؟
شامپانزه شما دلیل این است که وقتی شخصی رابطه اش را با شما قطع می کند، او را نفرین می کنید – کسی که با دیدن بی عدالتی یا شنیدن چیزی که باعث رنجش شما می شود، عصبانی می شود. این همچنین یکی از مواردی است که در ابتدا وارد شما می شود و تمام دفعات شکست شما و دردناک بودن آن را به شما یادآوری می کند تا از هر نوع دردی پاک شوید.
این جدا از مغز منطقی و تفکر منطقی شماست – این سیستم در یک سیستم کاملاً متفاوت کار می کند، تقریباً مثل اینکه دو مغز داشته باشید.
پروفسور استیو پیتر می گوید: یکی از آنها عملاً خودکار است و بدون نظر ما برای ما فکر می کند و مبتنی بر احساسات است. دیگری تحت کنترل ما است و به ما اجازه می دهد همانطور که می خواهیم فکر کنیم. مشکل این است که این دو مغز یکسان فکر نمی کنند و آنها به طور معمول در تفسیر آنچه اتفاق می افتد توافق ندارند.
شامپانزه ما 200 برابر سریعتر از ما فکر می کند
روش تفکر شامپانزه بسیار مهم است و تا 200 برابر سریعتر از مغز انسانی، منطقی و بسیار قدرتمندتر است (دقیقاً مانند زندگی واقعی).
وقتی شامپانزه شما احساس کند اتفاقی در شرف وقوع است، چیزی که فکر می کند شما را دچار درد می کند، بلافاصله همه چیز را بیرون می اندازد تا به شما یادآوری کند که چرا نباید این کار را انجام دهید. اضطراب، استرس، حملات وحشت، افکار منفی … این چیزها همه زیر سر شامپانزه شماست.
و از آنجا که شامپانزه شما مدتها قبل از رشد ذهن منطقی شما آنجا بود، قبل از اینکه ذهن منطقی شما بگوید می تواند باورهای خاصی را در رایانه داخلی شما نصب کند.
او چطور انجامش می دهد؟
با افکار منفی انجام می دهد! او دکمه “برو” را برای اضطراب فشار می دهد و می تواند جریان افکار منفی را هر زمان که فکر کرد به آنها احتیاج دارید، نشان دهد.
با شامپانزه و افکار منفی خود چه باید کرد
اکنون می دانید که افکار منفی شما از کجا ناشی می شود، در اینجا چهار تکنیک وجود دارد که می توانید برای مدیریت شامپانزه خود و هرگونه الگوهای فکری منفی که در آن گیر کرده اید استفاده کنید:
از اعتقادات غیر منطقی که شامپانزه شما در اختیار دارد آگاه شوید.
با جست و جو در اطراف و دوران کودکی خود، دلیل این که چرا احساس نمی کنید به اندازه کافی خوب هستید را پیدا می کنید – چرا از سخنرانی در بین مردم متنفر هستید، چرا نمی توانید با کسی دوست شوید یا اینکه چرا فقط احساس نمی کنید لیاقت خوشبختی دارید – آن وقت است که شما خواهید دید که چقدر بی معنی و غیر منطقی است.
رفتن به ضمیر ناخودآگاه و شناسایی خاطرات برای درک اینکه این باور کجاست و تغییر آن بسیار مفید است.
شروع به توجه کردن به افکار خود کنید.
آرامش را تمرین کنید و از طریق مراقبه متوجه افکار خود شوید.
ببینید وقتی منطق را به جان فکر منفی، احساس اضطراب یا حمله وحشت می اندازید، چه اتفاقی می افتد. هر لحظه که یک اعتقاد یا یک فکر را زیر سوال می برید، قدرت را از آن خارج می کنید و می دانید که مجبور نیستید با آن موافق باشید.
شما فقط می توانید تصمیم بگیرید و بگویید: “امروز من واقعاً می خواهم از معاشرت احساس خوبی داشته باشم و آنچه از 12 سالگی احساس می کردم اکنون برای من مهم نیست. آنچه اتفاق می افتد این است …”
به او نشان دهید چه کسی رئیس است.
بگویید چگونه می خواهید باشید.
چیزهای خوب را وسط بگذارید. تصاویر را به آن نشان دهید و از کلمات مهیج استفاده کنید. به صدای خود گوش دهید و آن را واضح تکرار کنید و تکرار کردن را ادامه دهید.
در آخر، ثابت قدم بمانید.
ایجاد این تغییرات زمان بر است اما بدانید که چند هفته می تواند تغییرات واقعی و عصبی ایجاد کند.
اگر احساس وحشت، استرس یا اضطراب کردید، با نفس کشیدن عمیق و خاموش کردن سیستم “جنگ یا پرواز” لیمبیک، عصب واگوس را تحریک کنید (مانند ترمز دستی برای شتاب دهنده شامپانزه است).
آب سرد در صورت، غرغره کردن آب، آواز خواندن و تنفس عمیق همه از راه های جلوگیری از اثرات فوری فیزیولوژیک و رسیدن به وضعیت آرام تری است که می توانید راه خود را اینگونه منطقی کنید.
افکار نهایی
با گذشت زمان، استفاده از همه این تکنیک ها باعث تغییر مغز و مدار عصبی شما می شود و این ابزارها زندگی شما را تغییر می دهند.
به خودتان وقت بدهید، درکی از شامپانزه داشته باشید و متوجه خواهید شد که واقعاً نیازی به غلبه بر آن ندارید. شما فقط باید افکار منفی را دوباره مسیریابی کنید و اگر آنها به شما خدمت نمی کنند بگذارید آنها به جای دیگری بروند.
هیچ زمان و شرایط مناسبی وجود ندارد. اگر می خواهید به آنچه در زندگی برسید، باید اکنون روی آن کار کنید!
منبع:
اضافه کردن دیدگاه
اضافه کردن دیدگاه