این خاطره به ماجرای دختر نوجوانی به نام مدی ویلسون از زبان خودش می پردازد که با مشکل اضافه وزن دست و پنجه نرم می کرد و سلامتی اش به مخاطره افتاده بود:
من دختر بسیار فعالی بودم اما اضافه وزن داشتم. من در تیم شنا شرکت می کردم و دوران ابتدایی و دبیرستان من در حال شنا کردن مداوم سپری شد اما متاسفانه با چند ساعت ورزش در روز، من هنوز چاق ترین فرد در کلاس مان بودم.
پس از مدتی من متوجه شدم که اضافه وزن من عمدتا به علت رژیم غذایی ام بود: بعد از شنا کردن، من حسابی احساس گرسنگی می کردم و سه یا چهار بار از مادرم درخواست غذا می کردم. اغلب به جای خوردن غذا از میان وعده ها، همراه با چند وعده ماکارونی استفاده می کردم و پنیر یا شام های فست فودی می خوردم.
من بیشتر از آنچه که به عنوان یک نوجوان از خوردنم آگاه باشم متوجه شدم که دوستان و خانواده می توانند ظاهرا هر چیزی که می خواهند بدون اضافه وزن بخورند و من احساس حسادت می کردم و به این فکر می کردم که اگر لاغر شوم حسابی احساس خوشحالی خواهم کرد.
این اولین بار بود که اختلالات خوردن من شروع شد: من
می خواستم غذاهایی بخورم که دوستان و خانواده ام می خوردند
و اضافه وزن نداشتند
متأسفانه، من در طول زندگی ام همیشه دچار پرخوری عصبی بودم و گاهی حتی تا 20 بار در روز غذا می خوردم اما در 18 سالگی به خودم آمدم و رو به درمان آوردم که تبدیل به بهترین چیزی شد که تا کنون انجام داده ام.
با این حال، حتی پس از اتمام درمان پرخوری عصبی باز هم اضافه وزن داشتم. تصمیمات من برای سالم غذا خوردن خیلی کار نمی کرد و من دچار مشکلات روانی شده بودم. من بالاخره تصمیم گرفتم ارزش خودم را بیشتر بدانم. من افسرده بودم و فقط سه سال بعد از آن 100 پوند اضافه وزن پیدا کردم. هنگام درمان در آن زمان، من 269 پوند وزن داشتم.
من زمانی تلنگر خوردم که یک روز کسی از من پرسید آیا بارداری؟ و من نبودم. احساس کردم قلبم در واقع متوقف شده بود و من بلند شدم و رفتم. این واقعی ترین تلنگر برای بیدار شدنم بود.
گام اول من: از آنجا که من برای اولین بار خود را مسئول می دیدم، به طور کامل غذاهای فرآوری شده را در خانه ممنوع کردم، من همچنین بسیاری از کربوهیدرات ها را مانند نان و ماکارونی کنار گذاشتم.
سیب زمینی را هم دیگر مصرف نکردم از آنجایی که باعث میشد من احساس خستگی کنم. در عوض آن ها، سبزیجات بیشتری برای رژیمم اضافه کردم و مصرف پروتئینم را افزایش دادم البته مصرف گوشت کم چرب.
من می خواستم یک راه برای پاسخگویی به نیاز خودم داشته باشم، بنابراین من یک فایل را دانلود کردم. برنامه رژیم غذایی و آموختن همه چیز درباره تغذیه در واقع یاد گرفتم برای اولین بار در زندگی ام آشپزی کنم. ساعت ها صرف می کنم و به دنبال دستور العمل های جدید می گردم و آنها را امتحان می کنم. اینجا چیزهایی است که من معمولا در یک روز می خورم:
- صبحانه: 1 فنجان آب کرفس، 2 عدد تخم مرغ، 1/4 آووکادو
- ناهار: 4 برگ کاهو با 4 اونس سینه مرغ، گوجه فرنگی خشک شده 1/4 فنجان، ریحان با سرکه بالزامیک
- میان وعده: شیک پروتئین (2 فنجان شیر بادام، 1/2 موز یخ زده، یخ، پروتئین نخود یا پروتئین برنج قهوه ای، 1 قاشق غذاخوری کاکائو، شیرین کننده طبیعی، 3 قاشق غذا خوری پودر کره بادام زمینی)
- شام: سینه مرغ 6 اونس، 3 فنجان بروکلی بخارپز شده
- دسر: من اغلب تمایلی به خوردن دسر بعد از غذا ندارم اما اگر میل داشته باشم سعی می کنم چند تکه شکلات تلخ خالص بخورم.
من همچنین یک برنامه تمرینی را شروع کردم
اما ابتدا برای رفتن به ورزشگاه، خود آموز بودم و مربی نداشتم.
در عوض، فیلم های تمرینی را در یوتیوب جستجو کردم و آنها را انجام می دادم. خودم در اتاق نشیمن در آپارتمان کوچکم تمرین می کردم. این ورزش ها اغلب هوازی بودند و روی وزن بدن کار می کردند. در نهایت، زمانی که با فیلم های تمرینی راحت تر شدم، در باشگاه ثبت نام کردم. ورزشگاه، با وجود اعصاب من در اولین کلاس تمرین بدترین ساعت بود. احساس کردم اتاق دور سرم می چرخید.
من تعدادی از اصلاحات پیشنهاد شده توسط مربی را (با استفاده از وزنه ها) انجام دادم و پس از چند ماه وزنه ها را به حالت معمولی اضافه کردم و انجام دادم.
کلاس تمرین دو بار در هفته انجام میشد. در نهایت من توانستم آن را مدیریت کنم. وقتی ورزشگاه را ترک می کنید نباید احساس خستگی یا بیماری کنید.
درست همانطور که احساس می کردم سلامتم در خطر بود.
من تخمدان پلی کیستیک را تشخیص دادم
سندرم (PCOS).
من تا به حال تمام علائم هشدار دهنده PCOS قبل از مشکل اضافه وزن را با موی صورت، آکنه، دوره قاعدگی وحشتناک تجربه کرده بودم اما هنوز هم نمی دانستم که آن را داشته ام تا زمانی که من برای یک چکاپ معمولی نزد دکتر رفتم.
دکتر من تصمیم گرفت تا چند آزمایش انجام دهد و متوجه شد که من این مشکل را دارم. سطوح بسیار بالای تستوسترون. بدن من همچنین به انسولین مقاوم بود و کیست تخمدان داشتم. من ویران شدم، اما خوشحال بودم که در نهایت یک پاسخ برای مشکلاتم پیدا کرده بودم.
صادقانه بگویم PCOS هنوز چیزی است که امروز در حال یادگیری درباره آن هستم. متخصصین مختلفی مرا دیدند و سعی کردند داروهای مختلفی برای مدیریت علائم من داشته باشند بنابراین من هنوز هم ترکیب کاملی از آنچه بهترین کار برای من است را پیدا نکرده ام اما فقط دانستن اینکه مشکل من با از دست دادن وزن حل می شود کاملا تأیید نشده بود.
از زمان شروع برنامه ام برای از دست دادن وزن تا کنون در مجموع حدود 100 پوند در حدود دو سال وزن کم کرده ام.
وقتی جوان تر بودم، فکر می کردم که وزنم کم می شود و تمام مشکلاتم از بین می رود اما بعد از از دست دادن 100 پوند، می توانم بگویم این وزن هیچ ارتباطی با شادی ندارد. مطمئنا من احساس می کنم حال بهتری دارم، سالم تر هستم اما از دست دادن وزن اعتماد به نفس شما را بیشتر نمی کند. این چیزی است که من در درمان اختلالات خوردن یاد گرفتم که هرگز شاد نخواهم بود مگر آنکه طرز فکرم را تغییر دهم.
فراموش کنید که خود مراقبتی بهترین مکانیزم مقابله است.
من همچنین می خواهم زنان را تشویق کنم تا با پزشک خودشان را بررسی کنند.
اگر چیز خاصی احساس می کنید نترسید که با آنها صحبت کنید. قرار است که سخت شود، اما ارزشش را دارد.
اضافه کردن دیدگاه
اضافه کردن دیدگاه