با رشد سالم ، کودک بعد از هفت سالگی علاوه بر حس و هوش و تخیل ، تفکر و تعقل و اندیشه نیز به آنها افزوده خواهد شد و گرنه کودک دنیای خود را صرفا با همان ابزارهای ابتدایی ( صرفا هیجان و احساس و تخیل) خواهد سنجید . اگر سه تا هفت سالگی دوران خوبی باشد ، فرصتی پیش می آید که عقل شروع به کار کند در غیر این صورت کودک گرفتاری هایی در جهت درک واقعیت خواهد داشت .
عبور نکردن کودک از این مرحله به این معنی که والدین کودک را در جهت فهم و درک از محیط اطراف یاری نکنند و این خطر وجود دارد که فرزندان جهان احساسی خود را از کار می اندازند به این معنا که دیگر دنیا را حس نمی کنند و با هر احساس بد و منفی درون نیز مقاومت کنند و با رد و انکار واقعیت به جایی می رسند که به جهت زندگی به دنیای بیرون کاری ندارند و فقط باید خود را به گونه ای در بزرگسالی با مشغول کردن خود با ساعتها کار ، از دنیای اطراف کناره بگیرند و فقط با رد و انکار به مقابله دنیای بد خواهند پرداخت . و یا حس و احساس خود را سرکوب کنند و با جدال با خود بپردازند به این معنا که با خواست و نیاز خود دائما در جنگ و ستیز خواهند بود .
این ها می تواند منشا بسیاری از بیماری های روانی باشد .گاهی حالات درون خود را به بیرون از خود نسبت دهد . مثلا در حالی که چیزی را دوست ندارد عنوان می کند که دیگران آن را دوست ندارند به این مفهوم که حالات و احساسات خودشان را واقعیتی فرض می کنند و فکر می کنند همه مردم دارای این احساس هستند ( پروجکشن ) .
خطر دیگر در این زمینه “جایگزینی” است به این مفهوم که هر زمانی که مسئله ای دارند به دنبال راه حلی در زمینه دیگر بگردند مثلا در زندگی مشکلاتی دارند سراغ “خوردن غذا” بروند و یا درگیر “رابطه جنسی” بشوند و یا به دنبال “کنترل” دیگران بروند چون از کنترل خودشان دور افتاده اند زیرا که دنیای درون و بیرون آنها از کنترل خودشان خارج شده . آنها سعی می کنند از طریق کنترل دیگران احساس آرامش می کنند ویا کوشش می کنند با گرفتن مسئولیت های فراوان دیگران را در اختیار بگیرند و این در حالی است که کنترل و اراده خودشان از دستشان خارج شده است .
این افراد دائما خشمگین ، ناراضی و گله مند از همه کس می شوند ، از زمانه و روزگار گله مند هستند و حتی با پدیده های خوب نیز به نوعی تضاد خواهند داشت . این حال می تواند آنقدر افزایش پیدا کند که به نوعی حسادت و کینه توزی و دشمنی بدل گردد . این احساس بد باعث می شود فرد حتی با دیگران نیز نتواند وارد ارتبط درست و منطقی شود زیرا که این افراد به حریم و حقوق دیگران تجاوز می کنند و از توهین و تحقیر و زدن برچسب به دیگران واهمه ای ندارند .
همین زمان است که کودک دائما با همکلاسی هایش درگیری دارد و منشا عصبانیت و نداشتن کنترل بر خشم خود از این جا می تواند منشا بگیرد .
منبع: فرزندپروري
اضافه کردن دیدگاه
اضافه کردن دیدگاه