سبك زندگي موفقيت در زندگي

راه های شاد بودن

تقویم فارسی اندروید

شاد بودن
گاهی ما هیچ کنترلی بر شاد بودن یا نبودن خود نداریم. همه چیز به شرایط بستگی داشته و ما نیز تابع شرایط هستیم. برخی افراد نیز کلا شاد به دنیا می آیند و در هر حالتی خوشحال و راضی هستند. و برخی دیگر برعکس همیشه ناراحت و شاکی و عصبی هستند. گاهی برای شاد بودن تنها کافی است کمی تلاش کنیم و تغییر ایجاد کنیم.

برای درک بهتر شادی باید تعریف خود را از آن بدانید. هر کسی برداشت خاص خود را از شاد بودن و خوشحالی دارد و با عامل متفاوتی شاد می شود. در وهله ی اول فکر کنید که برای شاد بودن به چه چیزی نیاز داردی؟ برخی شادی را به سادگی یک حس یا یک تفکر زیبا پیدا می کنند و برخی دیگر برای شاد بودن باید مقدمات آن را بچینند. البته اگر از کسی بپرسید که دلیل شاد بودنش چیست شاید به سختی بتواند جواب بدهد. همچنین میزان شاد بودن ما مدام توسط رویداد های مختلف زندگی مانند بیکاری یا روابط احساسی پیچیدمان تهدید می شود.

هر کسی تنها اگر چند ثانیه فکر کند می تواند بفهمد در چه صورتی شاد و راضی می شود. با خود بگویید که چگونه از زندگی راضی خواهید بود؟ چه چیزهایی برای شما مهم هستند و چه موراری برای شما مهم تر هستن؟ آیا در پی داشتن زندگی مادی خوب هستید یا به فکر داشتن دوستان خوب و صمیمی هستید؟ دوست دارید بیشتر وقت تان را برای چه کاری صرف کنید؟ در هنگام انجام چه کاری احساس رضایت و خوشبختی می کنید؟ پاسخ این سوالات قطعا در یافتن نحوه ی شاد بودن تان به شما کمک می کند.

یک تعریف کلی تر برای شادی این است که تجربیات خود را بسنجید. همیشه به این فکر کنید که آنچه در ذهن دارید با آنچه برای تان اتفاق می افتد چقدر فرق دارد. گاهی تصورات ذهنی ما چیز دیگری است و اتفاقاتی که در شرف وقوع است نیز چیز دیگری است. به این ترتیب ما در انحصار تصورتمان می مانیم در  حالی که زندگی واقعی آن چیزی نیست که واقعا به دنبال آن هستیم. برای اینکه بهتر متوجه منظورم شوید برای تان یک مثال می زنم. من یک دوست دارم که یک بار با او برای صرف شام به یک رستوران رفته بودیم. او در تمام وقتی که آنجا بودیم مدام از سختی های کارش و مشکلاتی که با همکاران و رئیس خود داشت شکایت می کرد. تمام طول مدتی که ما شام می خوردیم به گله و شکایت های کوچک و بزرگ او گذشت. او در اصل داشت لحظات کارش را برای ما تفسیر می کرد در حالی که در آخر کار بدون هیچ شوخی گفت که البته من این کار را دوست دارم. و این یک تضاد بزرگ است چرا که اگر کارش را دوست داشت برای چه باید این همه گله و شکایت از آن می کرد. این روند برای آن است که دوست من واقعیت ها را قربانی تصورات ذهنی خود می کرد و حاضر نبود باور کند که کاری که به آن مشغول است همانی نیست که همیشه دنبال آن بود. بنابراین یکی از عوامل شاد بودن این است که همیشه نسبت به واقعیات زندگی خود قضاوت کنید نه نسبت به احساسات تان.

درصورتی که تعریف خود را از شادی بدانیم بهتر می توانیم شاد بودن را در زندگی خود بگنجانیم. به این ترتیب در مواقعی که اتفاقات ناخوشایندی برای مان می افتد کاملا از دلیل ناراحتی مان مطلع هستیم و می توانیم برای خود لحظات شادی ایجاد کنیم. گاهی شاد بودن نه در گرو داشتن خانه رویایی است نه به یک شغل عالی مربوط است. گاهی تنها با بودن کنار عزیزان تان یا انجام کاری که به آن علاقه دارید می توانید شاد و راضی باشید. گاهی برای شاد بودن حتی نیاز به تغییر جنبه های بزرگ زندگی خود ندارید.

توصیه من این است که با خود خاطرات تان را مرور کنید و به این فکر کنید که در چه مواقعی شاد و راضی تر از همیشه بوده اید. برخی از افراد با انجام کارشان راضی و خوشبخت هستند، برخی دوست دارند زمان بیشتری را با بچه ها سپری کنند، شاید حتی کارهایی مثل دوچرخه سواری یا ورزش های دیگر به شما حس خوبی بدهد. حتی من متوجه شدم که یکی از همکارانم از صحبت کردن با یک غریبه بیش از هر کاری لذت می برد. پس از اینکه کاری که به آن علاقه دارید را پیدا کردید تنها کافی است که آن را در برنامه روزانه یا هفتگی تان بگنجانید تا همیشه به شما حس خوبی بدهد و شاد بودن را در زندگی تان نهادینه کنید. نظر شما چیست؟

اضافه کردن دیدگاه

اضافه کردن دیدگاه

برای ارسال نظر اینجا کلیک کنید

تبلیغات

دانلود برنامه آموزش آشپزی

مطالب پیشنهادی