من فکر نمی کردم در سال 2002 از این کلمه استفاده شود. از نظر من این لغت نه تنها یک کلمه از مد افتاده بود، بلکه اهانت آمیز هم محسوب می شود.
وقتی من این اتفاق را در جمع دیگر زنانی که از همسرانشان جدا شده بودند تعریف کردم همه شان لبخند زدند و این باعث شد پای یک بحث جدی در مورد سوءتفاهمات مربوط به زنان طلاق گرفته بنشینیم. ما می خواستیم مردان جدیدی که وارد زندگی مان می شوند در مورد ما چیزهایی را بدانند که قبلا به وضوح در موردشان صحبت نکرده ایم:
1. ما می دانیم در ازدواجمان اشتباهاتی کرده ایم و نمی خواهیم دوباره آنها تکرار شود. من فقط در مورد اشتباهاتی که در اثر انتخاب نادرست زوج ها به وجود می آید صحبت نمی کنم. منظور من اشتباهات واقعی است که در رابطه مان مرتکب می شویم- حرف های گفته شده یا گفته نشده، کارهایی که انجام داده ایم یا کارهایی که باید می کردیم ولی انجام ندادیم- همان هایی که در مجموع باعث بدتر شدن رابطه مان شدند. حتی اگر با خود گودزیلا ازدواج کرده باشید و 99 درصد خطاها متعلق به او باشد، در نهایت می دانیم که خود ما یک درصد خطاکار بوده ایم. فقط بدین خاطر که همسر سابق ما خطاهای وحشتناک زیادی انجام داده؛ بدین معنی نیست که فکر کنیم کاستی های ما هیچ نقشی نداشته است. ما می خواهیم یاد بگیریم، تغییر کرده و رشد کنیم. ما هیچ وقت عالی نبوده ایم، اما می خواهیم در رابطه آینده مان بهترین خودمان باشیم.
2. ما لزوما انسان های محتاطی هستیم، اما فرد تندخو، عیبجو و ضد مرد نیستیم. ما باید آدم احمقی باشیم که با چشمان بسته وارد یک رابطه دیگر شده یا اینکه به نشانه های واضح هشدار بی توجهی کنیم؛ اما از روی عمد دنبال پیدا کردن بهانه برای فرار از یک رابطه عشقی نیستیم. ما هیچ وقت تسلیم نشده و زندگی خوشبخت را بعد از این یک رویا نمی دانیم، اما فهمیده ایم که برای دستیابی به این رویا باید روی رابطه مان کار کنیم. پس لزوما باید هر دو نفر برای این امر تلاش کنیم و اگر شخصی همان خوشبختی مد نظرمان را نخواهد پس باید به رابطه مان با او پایان دهیم.
3. ما شما را مسئول ضربه هایی که از همسر سابقمان خوردیم نمی دانیم. برای ما شما مثل یه کاغذ سفید هستید. شما نمی توانید برای اتفاقاتی که در گذشته مان افتاده کاری بکنید و هیچ مسئولیتی ندارید به طور خلاصه لزومی ندارید کاری کنید که اسم همه مردها خوب دربرود! اگر شما می خواهید توجه یک زن را به خود جلب کنید و او رفتار خشنی با شما دارد یا هنوز زخم هایش خیلی عمیق است یا اینکه خودش واقعا نمی خواهد خوب شود. شاید هم نمی خواهد وارد رابطه جدید شود؛ پس فعلا فاصله تان را با او حفظ کنید.
4. شکست خورده، نابود شده، ناموفق- اینها تعدادی از واژه های منفی هست که اغلب برای توصیف ازدواجی که به پایان رسیده به کار می رود، همین طور خود زوج ها نیز این واژه ها را به کار می برند. ما حتی وقتی خودمان می دانیم که نهایت تلاش مان را کرده ایم، اما این کلمات مثل اتهامات به زبان نیامده به ما الحاق می شوند. ما می خواهیم که بدانید که رفیق نیمه راه نبودیم. ما کسی نبودیم که در زمان های سخت همسر خود را تنها بگذاریم و به این دلیل جدا نشدیم. ازدواج ها به خاطر میلیون ها دلیل متفاوت به پایان می رسد. اما لطفا باور کنید که ما کاملا متعهد بوده ایم. ما می دانیم که چگونه در یک اتاق بمانیم و امیدواریم که فرصتی پیش بیاید که این را بهتان ثابت کنیم.
5. دقیقا همان طور که انواع مختلف ازدواج وجود دارد، طلاق نیز انواع متفاوتی دارد. کاملا امکان این هست که همسر سابق ما بعد از پر کردن برگه های طلاق در برخی از موارد در زندگی ما باقی بماند، خصوصا اگر صاحب فرزند باشیم. اما به معنای این نیست که امید به بازگشت و برقراری رابطه مجدد با همسر سابق مان را داریم. یک نکته دیگر اگر گاهی اوقات تصادفا با نام همسر سابق مان شما را صدا زدیم، لطفا باور کنید که این فقط یک اشتباه لفظی بوده و نه چیز دیگر. و نشانه این نیست که ما در خفا در آرزوی دوباره برگشتن پیش همسر سابق هستیم.
ما امیدواریم دانستن این نکات به شما کمک کند که با شریک زندگی خود رابطه قوی تری بسازید …
اضافه کردن دیدگاه
اضافه کردن دیدگاه