روانشناسي و سلامت روان سلامت

چگونه اجازه ندهیم خلق و خوی شریک زندگی مان روی ما تأثیر بگذارد: 5 نکته ساده

تقویم فارسی اندروید

حالات و احساسات شریک زندگی ما مسری تر از آن چیزی است که ما اغلب تصور می کنیم. بودن در کنار افراد منفی می تواند ما را منفی تر کند، در حالی که افراد مثبت می توانند تفکر مثبت را تشویق کنند. وقتی در منفی گرایی غوطه ور هستید، مثبت ماندن یک چالش است و نکته جالب این است که وقتی در منفی‌ گرایی غرق می‌ شوید، مثبت ماندن بسیار سخت‌ تر است تا برعکس.

یک فرد منفی، خیلی قبل از اینکه آن فرد مثبت، شخص منفی را خنثی کند، یک فرد مثبت را پایین می کشد. البته این بدان معنا نیست که همیشه اتفاق می افتد. با این حال، آنقدر اتفاق می افتد که یک توصیه رایج برای محافظت از خلق و خوی شما، محدود کردن زمان شما با افراد منفی است.

و این فقط در مورد دوستی ها یا روابط صدق نمی کند. همچنین برای بیماری های روانی و گروه های حمایتی قابل استفاده است. اگر به عنوان فردی مبتلا به افسردگی دوقطبی صحبت کنید که داخل و خارج از گروه‌ های حمایتی و سیستم بوده است، وقتی شروع به ایجاد تعادل کنید، قرار گرفتن در کنار کسانی که در حال مبارزه هستند دشوار می‌ شود، زیرا آنها می‌ توانند شما را بی‌ ثبات کنند.

سوال این است: چگونه از خلق و خوی خود در برابر خلق و خوی همسرم محافظت کنم؟ مقاله زیر به شما توصیه‌ های غیر رسمی می‌ دهد، اما بدانید که این توصیه‌ ها به همان اندازه برای هر رابطه‌ ای که خلق و خوی طرف مقابل می‌ تواند بر شما تأثیر منفی بگذارد، کاربرد دارد.

محافظت از فضای ذهنی خود در این دنیای پر استرس ضروری است.

شریک زندگی

1. درک کنید که احساسات دیگران به ندرت بازتابی از شماست

ما تمایل داریم که احساسات را به عنوان کنشی در برابر یک واکنش ببینیم. به عنوان مثال، اگر کسی به ما بی اعتنایی کند، عصبانی می‌ شویم و به دلیل رفتار نامناسبی که با ما می‌ شود، احساس محق بودن می‌ کنیم. اگر کسی با ما بی ادب باشد، ما حالت تدافعی به خود می گیریم و می دانیم که دفاعی بودن را توجیه می کنیم زیرا “چرا آن شخص تند مزاج است؟”

حقیقت موضوع این است که واکنش‌ های احساسی و خلق و خوی یک فرد بیشتر بازتابی از آنچه در درون او می‌ گذرد است تا لزوماً در مورد کاری که شما انجام می‌ دهید.

آیا عصبانی بودن یا ناراحتی از رفتار بد یا بی ادبانه منطقی است؟

قطعاً.

اما این نیز معقول است که فقط شانه بالا انداخته و به زندگی خود ادامه دهید. چرا با عصبانی شدن خود را به زحمت بیندازیم؟ چه هدفی را دنبال می کند؟

بیشتر اوقات، شما فقط درگیر یک بحث بیهوده می شوید که به جایی نمی رسد. البته نه همیشه اما بیشتر اوقات اینگونه است. بسیاری از مردم فکر می کنند که عصبانیت آنها را درست می کند یا برای انجام هر کاری به خشم نیاز دارند. “من بیرون رفتم و این کار را انجام دادم زیرا عصبانی بودم!”. شما همچنین می توانستید همین کار را در حالی که عصبانی نبودید انجام دهید. بنابراین، چه فایده ای دارد؟

و در روابط هم همینطور است. اگر متوجه شدید که شریک زندگی تان بد خلق است، باید بپرسید که چرا روحیه بدی دارد. “به نظر می رسد که یک روز بد را سپری می کنی. همه چیز خوب است؟”

شاید آنها از کاری که شما انجام داده اید عصبانی شده اند. شاید آنها یک روز بد در محل کار داشته اند و هنوز آن را فراموش نکرده اند. شاید در مورد اخبار، زندگی یا هر چیز دیگری که آرامش آنها را مختل می کند استرس دارند. یا شاید دلیلی وجود ندارد. گاهی اوقات ما فقط از دنده چپ بلند می شویم و یک روز بد را سپری می کنیم.

وقت خود را برای حدس زدن مشکل یا روانکاوی شریک زندگی خود تلف نکنید. فقط بپرسید. اینگونه شما در زمان و ناامیدی در زندگی خود صرفه جویی خواهید کرد.

اکنون، این ممکن است به یک پرچم قرمز بالقوه اشاره کند. ممکن است با خود فکر کنید: «من نمی‌ توانم از شریک زندگیم این را بپرسم.» این نشانه بدی است فرض کنید احساس می کنید نمی توانید از شریک زندگی خود چنین سوال ساده ای بپرسید یا احساس می کنید باید روی پوسته تخم مرغ راه بروید تا خشم او را تحریک نکنید. در آن صورت، این وضعیتی است که باید با یک مشاور صحبت کنید.

سوء استفاده عاطفی اغلب اینگونه به نظر می رسد “من باید روی پوسته تخم مرغ اطراف شریک زندگی خود راه بروم.”

2. به آن به عنوان مشکل «ما» نگاه کنید، نه مشکل «شما»

بسیاری از روابط ماهیت خصمانه دارند. شریک عاشقانه شما کسی است که قرار است هنگام گذراندن این زندگی دشوار به او پناه ببرید اما به نظر نمی رسد که این نگرشی باشد که بسیاری از مردم دارند، به خصوص افرادی که در روابط ناسالم نیستند یا آنها را تحمل نمی کنند.

بنابراین، فرض کنید شریک زندگی شما در حال بدی است. از او می‌ پرسید که چرا روحیه‌ اش بد است، و او به شما می‌ گوید که این به خاطر کاری است که شما انجام داده‌ اید. خوب، حالا شما واقعا دو انتخاب دارید. شما می توانید از این موضوع عصبانی شوید یا می توانید از خود بپرسید: “چه کاری می توانم انجام دهم تا این وضعیت بهتر شود؟” البته، شما همچنین می توانید از شریک زندگی خود نیز این را بخواهید، اگرچه اگر خودتان کنترل اوضاع را به دست آورید، اغلب قدردان آن خواهند بود.

مثلا…

«احساس می‌ کنم بیش از حد کار کرده‌ ام و خیلی کارهای خانه زیاد است که انجام می‌ دهم.» خوب، پس برخی از کارهای خانه را انتخاب کنید که به او بسپارید. اکنون، گاهی اوقات معیارهای نظافت بین شرکا متفاوت است. برخی از مردم محیطی بسیار تمیز را دوست دارند، اما برخی دیگر به آن اهمیت نمی دهند. بنابراین می توانید تقسیم وظایف کنید و برنامه ای مرتب بچینید.

به عنوان مثال، یکشنبه روز لباسشویی است. مهم نیست که چقدر لباس وجود دارد. این می تواند یک توده بزرگ یا یک مشت لباس باشد، فقط لباس ها را یکشنبه بشویید و لازم نیست نگران چیزی دیگر باشید. حمام را در اولین تعطیلات آخر هفته هر ماه تمیز کنید. هر شنبه جاروبرقی بزنید. می توانید این موارد را در تقویم معمولی خود قرار دهید و مقداری از آن وزنه سنگین را از روی دوش خود و او بردارید.

به آنچه شریک زندگی تان به شما می گوید گوش دهید و به عنوان شریکی که سعی در یافتن راه حل دارید به آن نگاه کنید. با انجام این کار، می‌توانید عصبانیت، غم و اندوه یا هر حالت بدی را که ممکن است داشته باشند، از خود دور کنید، زیرا به جای سکونت در منفی‌ گرایی، بر روی راه‌ حل تمرکز کرده‌ اید.

3. مدتی را برای رفع فشار به خود اختصاص دهید

گاهی اوقات زندگی به ما خشن می شود که می تواند برای مدت طولانی بر آرامش ذهن و شادی ما تأثیر بگذارد. یک بیماری مزمن می تواند سنگین و مقابله با آن دشوار باشد. از دست دادن یکی از عزیزان چیزی نیست که فرد فوراً از پس آن برآید. بیماری روانی یا سوء مصرف مواد نیز ممکن است یک مشکل باشد. اینها همه چیزهایی هستند که می توانند به طور چشمگیری بر شما یا شریک زندگی تان تأثیر بگذارند.

کلید عبور از آن منفی بودن این است که فضایی برای خود ایجاد کنید تا به دنبال مهلت باشید. فرض کنید می خواهید در کنار شریک زندگی خود باشید و از سلامت روان خود جلوگیری کنید. در این صورت، می‌ خواهید استراحت‌ های منظمی داشته باشید، مانند ایجاد یک سرگرمی، پیاده‌ روی، خواندن کتاب یا هر کاری که می‌ توانید انجام دهید تا ذهنتان را برای مدتی از موقعیت دور کنید و واقعاً، شریک زندگی شما باید کارهای مشابهی انجام دهد. خوب نیست که فقط در آن منفی بودن غوطه ور شویم. خروج از آن کار را بسیار سخت تر می کند.

حالا، اگر شما فردی هستید که چیزهای وحشتناکی را پشت سر گذاشته‌ اید، به احتمال بسیار زیاد ممکن است به چیزی مانند این فکر کنید: «تقصیر من نیست فلان اتفاق وحشتناک رخ داده است! چرا باید به خاطر آن مجازات شوم!؟!»

کاملا حق با شما است. تقصیر تو نیست فلان اتفاق وحشتناک افتاد. اما، نه، شما نباید به خاطر آن مجازات شوید. حتی یک فرار کوچک هر چند وقت یکبار دوام زیادی ندارد.

حتی افرادی که می‌ خواهند در کنار شما باشند، باید هر چند وقت یک‌ بار از آن استراحت کنند تا سلامت روان خود را دست نخورده نگه دارند، در غیر این صورت فقط عذاب می کشند.

این مشکل به ویژه در جامعه سلامت روان، جایی که افراد بی‌ تجربه اجتماعی اغلب بر طبل داشتن «شبکه حمایتی» می کوبندند. خوب، یک شبکه پشتیبانی برای تکیه به طور موقت عالی است، اما چیزی نیست که در طولانی مدت دست نخورده باقی بماند. هر بار که در آن شبکه فرو می‌ روید، آب را از یک چاه بیرون می‌ کشید، و وقتی آن چاه خشک شد، شبکه می‌ شکند و شانس خود را از دست می‌ دهید.

به همین دلیل است که داشتن کمک حرفه ای و پشتیبانی اضافی خارج از یک شبکه شخصی بسیار مهم است. دیر یا زود به اطراف نگاه می‌کنید و دیگر کسی نیست. تو تنهایی. افراد دیگر می توانند کمک کنند، اما نمی توانند بار را برای ما حمل کنند. این بار مال شماست که تا جایی که می توانید حملش کنید. افراد دیگر فقط می توانند در این راه به شما کمک کنند.

4. برای آرامش خاطر یا شادی به شریک زندگی خود تکیه نکنید

یکی از اشتباهات بزرگی که افراد مرتکب می شوند این است که به شریک زندگی خود به عنوان منبع شادی خود تکیه می کنند. این چیزی است که در افراد تنها یا افسرده زیاد می بینید. “من چنین شخص فوق العاده ای پیدا کردم! و حالا که او اینجاست، من خیلی خوشحالم!» و اگر آن شخص ناپدید شود چه اتفاقی می افتد؟

می بینید که شریک زندگی شما نمی تواند منبع آرامش خاطر یا شادی شما باشد. این کار سنگینی بیش از حدی روی شانه های او قرار می دهد. اگر زندگی او بدتر شود چه اتفاقی می افتد؟ آیا او کسی را که دوست دارد از دست می دهد؟ آیا با مشکلات خود به چاله می افتد؟ چه اتفاقی می‌ افتد وقتی او انرژی لازم برای حمایت از کمبود شادی شریک زندگی خود را ندارد؟

در این صورت همه چیز به طرز شگفت انگیزی منفجر می شود.

حال، فرض کنید برای خوشبختی خود به شریک زندگی خود متکی نیستید. در این صورت، شما استقلال زیادی در تصمیم گیری درباره احساس خود در مورد احساسات او دارید. اگر او عصبانی یا غمگین است، می توانید به او اجازه دهید عصبانی یا غمگین باشد، دلسوز و فهمیده باشد و احساسات منفی او را نپذیرید. شما از کار اضافی تلاش برای خوشحال کردن یا راضی نگه داشتن کسی ناراحت نمی شوید.

در یک دنیای عالی، یک رابطه سالم بیشتر باید به زندگی هر دو نفر شادی بیفزاید. اما ما در یک دنیای کامل زندگی نمی کنیم. ما در جهانی زندگی می کنیم که در آن مرگ، تراژدی، بیماری روانی، بیماری جسمی، از دست دادن شغل، ورشکستگی، اعتیاد، و بسیاری از چیزهای وحشتناک دیگر به طور منظم اتفاق می افتد.

چیزها همیشه خوشحال کننده نیستند. شریک زندگی شما همیشه خوشحال نخواهد بود یا خوب کار نمی کند. هرچه بتوانید خود را در برابر جریان زندگی انعطاف پذیرتر کنید، محافظت از سلامت روانی و رفاه خود آسان تر است و همچنین زمانی که سلامت روانی خود را تامین می‌ کنید، بودن در کنار کسی بسیار آسان‌ تر است.

5. روحیات شریک زندگی خود را به خودتان نگیرید

چگونه روحیه شریک زندگی خود را شخصی نمی کنید؟ خوب، نکته کلیدی این است که مشخص کنید آن خلق و خو واقعاً از کجا می آید و اگر بتوانید آن را تشخیص دهید، می توانید کاری انجام دهید تا مرز سالمی داشته باشید و به شریک زندگی خود کمک کنید تا از آن عبور کند.

به عنوان مثال، فرض کنید که شریک زندگی شما در محل کار تحت استرس زیادی است. بنابراین آن استرس را به صورت مشاجره و درگیری به خانه می آورد. حالا آیا این کار درست است؟ نه واقعاً اما آنها ممکن است درک نکنند که استرس آنها به زندگی شخصی آنها سرازیر شده است و فرض کنید می توانید از کشیده شدن به بحث و جدل اجتناب کنید. در این صورت، بهتر می توانید پیشنهاد دهید که آنها راهی برای رفع فشار و از بین بردن بخشی از استرس به گونه ای بیابند که بر خانه شما تأثیری نداشته باشد.

سعی کنید از خود بپرسید: “آیا شریک زندگی من از من ناراحت است یا چیز دیگری؟” این کمک می کند که رک باشید و فقط از شریک زندگی خود بپرسید که چه چیزی او را ناراحت می کند، اما گاهی اوقات آنها نمی دانند. گاهی اوقات آنها به چشم اندازی از بیرون نیاز دارند تا بهتر بفهمند چه اتفاقی برای آنها می افتد. از سوی دیگر، ممکن است آن‌ ها هم از آن دسته افرادی باشند که نمی‌ خواهند در مورد آن صحبت کنند و فقط خودشان آن را حل کنند. در این شرایط، شاید بهتر باشد که به آنها کمی زمان بدهید تا آرام شوند.

در نهایت…

شریک زندگی شما در شرایط سخت و یا تجربه برخی مسائل منفی دست و پا خواهد زد. در بیشتر موارد، شما دو نفر می توانید به روشی که برای شما منطقی باشد، از آن عبور کنید. هر رابطه ای چنین سکسکه هایی دارد.

چیزی که می خواهید از آن آگاه باشید این است که چه زمانی شروع به افراط می کند. به عنوان مثال، فرض کنید برای خود یا شریک زندگی خود می ترسید. در این صورت، باید با یک متخصص سلامت روان در مورد وضعیت صحبت کنید. اگر احساس می‌کنید باید روی پوسته‌ ی تخم‌ مرغ راه بروید تا شریک زندگی‌ تان از عصبانیت منفجر نشود، این یک پرچم قرمز بزرگ است که باید با یک متخصص صحبت کنید. این شرایط ممکن است ایمن نباشد و به راحتی تشدید شود.

همیشه به یاد داشته باشید که علیرغم اینکه بخشی از یک زوج و در رابطه ای جدی و متعهد هستید، در واقع شما دو فرد مجزا هستید. شما مجبور نیستید حالات بد آنها را جذب کنید و در آن مکان ناراحت با آنها زندگی کنید. در واقع، با حفظ روحیه شادتر خود، ممکن است افکار و احساسات تاریک شریک زندگی خود را سریعتر کاهش دهید.

هنوز مطمئن نیستید که چگونه از رفتار بد شریک زندگی خود جلوگیری کنید؟ اگر نمی توانید احساسات خود را از احساسات شریک زندگی خود جدا کنید، ممکن است راهنمایی های متخصص در مورد این موضوع به شما کمک کند.

منبع:

aconsciousrethink

اضافه کردن دیدگاه

اضافه کردن دیدگاه

برای ارسال نظر اینجا کلیک کنید

تبلیغات

دانلود برنامه آموزش آشپزی

مطالب پیشنهادی