انتخاب اسم دخترانه مناسب و زیبا برای فرزند تازه متولد شده دختر یکی از مهمترین انتخاباتی است که والدین بر عهده دارند. همچنین نامی زیبا و با معنی میتواند در زندگی و آینده کودک تاثیرات مهمی داشته باشد. اما انتخاب یک اسم دخترانه با کلاس و جدید برای نوزاد میتواند یکی از سخترین کارهای باشد که برعهده پدر مادر است، خیلی از والدین هیچ ایده ای برای انتخاب یک نام ندارند، ولی اصلا نگران نباشید ما بهترین اسم ها رو در این پست از هفت گنج برای شما عزیزان جمع آوری کرده ایم، باما همراه باشید تا زیباترین اسم های دخترانه ایرانی رو همراه با معنی بهتون معرفی کنیم.
آپامه : خوشرنگ و آب؛ دختر اردشیر دوم هخامنشی
افرا: ستایش کردن
آهنگ : سرود و نغمه
ارنواز : نیکو سخن و خوش گفتار. نام یکی از خواهران جمشید
اروس : سپید، درخشان و زیبا
آرمیتا : عشق پاک
آشتی : دوستی، یکرنگی
آندیا : نام زن اردشیر ساسانی
آوا : آواز
انارام : روشنایی بی فروغ و بی پایان
آپامه : دختر اردشیر دوم هخامنشی
انگبین : عسل
انوش : جاویدان
آژند : نام گلی است
آمیتیس : نام دختر آستیاک، پادشاه ماد
الیکا: مادر زمین – شکوفه – نام دهی در شما ایران
المیرا: فدا کننده
اریکا: مرتبط با زمین
آسیمن: نامی پهلوی که همان سیمین امروزی است
آترا :نام یکی از ماههای پاییز
اِستاتیرا: همسر داریوش سوم
ایرسا: رنگین کمان
آبنوش: از زنان ویس و رامین
آپاما: دختر سپیتمن سردار ایرانی
آرتادخت: وزیر خزانه داری اردوان چهارم اشکانی
آرتیستون: دختر کورش بزرگ – زن داریوش
آدا :پاداش مینوی، فرشته توانگری
آدنا :نام روستایی در نزدیکی چالوس
آذرمینا :لعلگون، سرخ رنگ
آذینگل :زینت گل، زیورگل – کنایه از زیبایی بسیار زیاد
آراگل :آراینده گلها – زیبا کننده گلها
آرالیا : درختچه های زینتی
آدنیس فنیقی آدونیس ، گلی به رنگ زرد و قرمز که فقط هنگام تابش خورشید باز می شود
آسا :زیور مایه زیبایی و وقار و ثبات و تمکین و آسودگی
آسیمن اوستایی-پهلوی سیمین، نقره فام
آگرین : کردی آتشین، به رنگ آتش
آلا :پروا احتیاط
آلکا : در گویش سمنان نام امامزاده ای
آلما :ترکی سیب، کنایه از زیبایی
آلیس: فرانسه بانوی نجیب زاده ، دختر اصیل ، خانم با اصل و نسب
آلیش :ترکی شعله، شعله گیر
آلیشان: هردو ترکی شعله ور
آندیا :بابلی نام همسر بابلی اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی
آنسه :عربی انس گیرنده ، مانوس ، خو گیرنده ، همنشین نیکو
اسما :عربی جمع اسم، نامها، نام دختر ابومسلم خراسانی
اشک :آبی که از چشم می ریزد
اطلس یونانی پارچه ابریشمی، دیبا
آوین: کردی عشق
النا :یونانی نورانی
الناز: ایل ناز موجب نازش ایل
الوا :ستاره
انار :میوه ای خوراکی با دانه های قرمز یا سفید فراوان و مزه ترش یا شیرین
انارگل :گل انار
انیس: عربی همدم
انیسه: عربی همدم
اوران :در گویش سیستان
اورانوس: فرانسه نام هفتمین سیاره منظومه شمسی
اورنینا :یونانی ربه النوع فراوانی نعمت
اورینا :یونانی در اساطیر یونان، الهه آسمانها و حامی عشق آسمانی
الیانا :یکی و هدیه
الین : هم نژاد و هم خون
بی تا : یکتا، بیمانند
بنیتا: دختر بی همتای من
بهارین : منسوب به بهار، بهاری
بوستان : باغ پر گل
بادامک : بادام کوچک، نوعی درخت بادام
باران : قطره ی اب
بارنک : نام درختی است.
بدن گل : آن که بدنی لطیف و زیبا
پارمیس : نام دختر بردیا پسر کورش بزرگ
پانتهآ : پایدار، نگهبان نیرومند، نام همسر آبرداتاس که در زمان کوروش، پادشاه شوش بود
پرنیان : حریر، دیبا
پامچال : گلی زینتی به رنگهای سفید، صورتی، یا نارنجی
پانتی : نام همسر آریاسب از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی
پانیا : محافظ نگهدارنده
پوپک : هدهد
پونه : بوته و گلی خوشبو
پینار : به معنی چشمه
پارلا : درخشنده و نورانی
پیناز : سرچشمه
پرسا : نرم و لطیف مانند پر.
پرستش : نیایش، عبادت
پرستو : پرندهای سیاه و سفید با بال های باریک که مهاجر است.
پرستوک : پرستو، نام اصیل پارسی
پرسون : برهون هاله، خرمن ماه
تَرَنُم : آواز خوش
ترنج : بالنگ؛ طرحی مرکّب از طرحهای اسلیمی و گل و بوتهای که معمولًا در وسط نقش قالی، تذهیب، و مانند آنها به کار میرود.
تانسو : زلالی چشمه، تمیزی و پاکی و زیبایی
تلّی : دختری که گیسوی بلند و زیبا دارد، زلف دار؛ زباندار و سخنور.
ترنیان : سبدی که از شاخه های بید میبافند
تروند : میوه تازه رسیده، نوبر
تاتیانا : تاتینا، پرنده شکاری
تاتین : پرندهای شکاری
تابنده : آنچه میتابد و نورافشانی میکند، درخشان.
توسا : توسکا، درختی بلند و جنگلی که در مناطق مرطوب و کنار آبها میروید.
توسکا : توسا، درختی بلند و جنگلی که در مناطق مرطوب و کنار آبها میروید.
توکا : پرندهای از خانواده گنجشک با منقاری باریک وتنی رنگارنگ
توار : پرنده , نام کوهی در شمال ایران، شهرستان چالوس
ترلان : زیبا؛ نام نوعی اسب است.
جوانه : جوان، جوانی، روی
جواهر : هر یک از سنگهای گرانبها مانند یاقوت و زمرد
چیستا : نام جوانترین دختر زرتشت، ایزد دانش
چشمه : مکانی که آب زیرزمینی در آنجا به طور طبیعی در سطح زمین ظاهر میشود.
چکامه : شعر به ویژه قصیده.
چکاوک : پرندهای خوش آواز و کمی بزرگتر از گنجشک که تاج بر سر دارد.
چکاوه : چکاوک
چوک : چشمه
چیترا : نژاد
چیچک : گل
حدیث : سخنی که از پیامبر اسلام(ص) یا بزرگان دین نقل کنند، روایت، سخن
حسْنا : زیبا، زن زیبا
حنا : گرد بسیار نرم سبز رنگی از گیاهی به همین نام.
حیفا : نام بندری در فلسطین
حیات : زندگی
درسا : ارزشمند
خندان : با لبخند
خوشه : چند دانه که در کنار هم آویزان باشند
خوشدل : شاد، شادمان، خوشحال
خوشروی : خوشرو
خوشگو : خوش سخن
خوشنوا : خوش آواز، خوش آهنگ
خزر :دختر که عشوه هایی زیرکانه میریزد.
خزال : با ناز راه رونده کسی که با ناز راه میرود.
دل آسا : آسایش دل
دریا : بحر
دیبا : نوعی پارچه ابریشمی
دینا : داور، دين
دیناز : خالق زیبایی
دالیا : نوعی از گلِ کوکب
دُرنا : نام پرنده ای است
دلنواز : دلارام, دلجو, دلپذیر
دلربای : زیبا، جذاب
دادلی : شیرین و نمکین
دین : داور، داوری
دینه : نام دختر یعقوب (ع) و خواهر یوسف (ع)
رایکا : دوست داشتنی
رُکسانا : نام دختر داریوش سوم هخامنشی
روناک : روشنایی ، تابناک
رُونیا: آن که چهرهاش مثل نیاکان است
رامک : آرامش دهنده
رامونا : مظهر عشق
رامی : منسوب به رام
رامینا : دخترِ طربناک
رایکا : محبوب، مطلوب
رایومند : دارنده فروغ و شکوه
رسا : بالغ، بلند
رَسابانو : بانوی برگزیده و بلند بالا
رَسادخت : دختر برگزیده و بلند بالا
رَسپینا : فصل پاییز
رَستا : رَستن، رستگار شده، رهایی یافته و خلاص شده
رُکسان : روشنک، رکسانا
روبیتا : بینظیر
روژیا : روز و روشنایی
روژیار : روزگار
روژین : منسوب به روز، تابناک و درخشنده
روژینا : منسوب به روز
اسم های دخترانه شیک
انتخاب یک اسم دخترانه شیک و جدید میتوانید در زندگی کودک شما نقش مهمی را ایفا کند، به همین دلیل به والدین توصیه میکنیم در هنگام انتخاب نام دخترانه برای دختر بچه خود حداکثر تلاش خود را بکار ببرند.
زُمرد : گوهر، از سنگهای قیمتی
زرین : از جنس زر، به رنگ زر، طلایی
زُلفا :زیبایی زلف معشوق
زلیخا : نام همسر عزیز مصر که مفتون زیبایی یوسف (ع) شد.
زمانه : روزگار، چرخ
زمرد : نام سنگی قیمتی به رنگ سبز
زمزم : نام چشمهای در نزدیکی کعبه
زمزمه : صدای حرف زدن آهسته، صدای آواز خواندن آهسته، صدایی که از سازهای موسیقی شنیده میشود، آهنگ
زمیرا : بلبل
زنبق : گلی درشت به رنگهای بنفش، سفید، یا زرد
زوفا : گیاهی پایا و معطر از خانواده نعناع
زینا : مخفف زیناوند، لقب تهمورث پادشاه پیشدادی
زرکا : به زبان گیلکی به معنی نوعی پرنده
زهراناز : درخشنده و نازنین، ترکیبی قشنگ از نام زهرا
ژالانه : گیاهی زیبا و خودرو
ژالین : شعله آتش
ژاله : شبنم، قطره باران
ژامک : از نامهای باستانی، آینه
ژاوا : جاوه نام قسمتی از اقیانوس هند میان جزیره جاوه و سوماترا و برنئو
ژاوه : نوعی گیاه وحشی از تیره کاکوتی
ژاییژ : شراره آتش
ژربرا : گلی زینتی به شکل مینا ولی بسیار درشت تر از آن به رنگهای صورتی تا سرخ
ژرفا : عمیق، عمیق ترین یا دورترین نقطه جایی
ژیلا : ژاله تگرگ
ژینا : باهوش، با نابغه، ژنیک
ژینوس : باهوش، نابغه، ژینا
ژیوار : نام کوهی در اورامان، زندگی کردن
سانیا: سایه روشنِ جنگل
ساویس : با ارزش، گرانمایه
ساتی : در مصر باستان، نام فرشته نگهبان ارواح
ساتیا : از نامهای باستانی
سالی : بی غم و سرخوش، سالمند و دارای عمر طولانی
سالینا : منسوب به سال
سامه : عهد، پیمان، جای امن و امان، پناه، مأمن
سامینا : مانند مینا؛ نام گلی
سانوا : دختر خوش سخن
سانیا : سایه روشنِ جنگل
ساوی : با ارزش، گرانمایه
سَروین : (در کردی) روسری و یا سربند
سَریر : زیبا ، تخت پادشاهی
سیما : روی، چهره
سیمبر : دارنده اندام سفید و زیبا
سیمروی : سپیدروی
سیمگون : نقره فام
سیمین : نقره فام، سفید
سیمین چهر : سپیدروی
سیمین دخت : دختر سپید با صفت های درخشان
سیمین : سپیدروی
سانای : بیقرار
سانلی : معروف، مشهور
سایا : یکرنگ، بیریا
سُلدا : حامی، یاور
سَلین : سیل مانند؛ نام رودخانهای در آذربایجان
سَلینا :منسوب به سَلین
سوگل : مورد علاقه و محبت زیاد، محبوب
سوین : شادباش، عشق، محبت، علاقه شدید
سویل : (تلفظ: sevil) لایق، دوست داشته شده
شادفر : آن که دارای شکوه و شادی است.
شادگل : آن که چون گل شاداب است.
شادگون : شاد و خوشحال
شادلی : شاد روی نرمخو و آرام
شادلین : نرمی و ملایمت، آرام و خوش چهره
شادمانه : شادمان، شاد، خوشحال و مسرور
شاینا : شاهدانه
شب بو : گلی معطر و زینتی در رنگهای مختلف با ساقه ی بلند
شبنم : رطوبت هوا که مخصوصاً هنگام شب
شب پره : پروانه، خفاش
شانا : باد ملایم
شوانه : گله بان، چوپان
شنایا : همه چیز دان
شراره :از نامهای رایج امروزی
فرنوشا : شکوه و عظمت ابدی
فرنی : بسیار، افزون و فروزان
فرنیار : اصیل، دارنده اصل و نسب
فرنیان : پرنیان، ابریشم و حریر، دختری که دارای جسمی بسیار لطیف و زیباست.
فروزش : روشن
فروزنده : روشن، تابان، روشن کننده، افروزنده
کمانه : منسوب به کمان
کمند : دام، کنایه از گیسو
کوشانه : دختر ساعی، بانوی تلاشکر
کوشک : کاخ، قصر، اسم دخترایرج (پسر فریدون پادشاه پیشدادی)
کوهینه : پونه
کهربا : نام صمغی سخت شده و زرد رنگ دارای خاصیت جاذبه
کهسار : کوهسار، جایی که دارای کوههای متعدد است.
کیانه : منسوب به کیان، پادشاهی
کیمیا : اکسیر، هر چیز نایاب و دست نیافتنی، افسون
کیناز : بانویی که در بین بزرگان عزیز است.
کژال : غزال، دختری با چشمان زیبا
کوچیار : یار کوتاه قد (نگارش کردی: کۆیار)
گلپسند : زیباروی مورد پسند
گلپونه : گلهای کوچک معطر به رنگ صورتی یا بنفش، پونه جوان و تازه
گلپیکر : ویژگی آن که پیکرش مثل گل زیبا و لطیف است، گل اندام
گلدانه : دانه ی که باعث طراوت گل میشود
گلدخت : دخترِ گل، دخترِ دارای صفات گل
گلدیس : چون گل، مانند گُل
گلرخ : زیبا رو دختری که چهرهای زیبا چون گل دارد.
گلسا : گلسان
گلسان : گلسا، مانند گل
گهرناز : گوهرناز
گیتا : گیتی
گیتی : جهان، عالم
گیتی ناز : آن که موجب فخر و مباهات جهان است.
گیسو : موی بلند
گیلنار : ترکیب از گیل (گیلک) + نار (انار)
گیهان : کیهان، جهان، دنیا، گیتی
گلرنگ : به رنگ گل
لاله رو : لاله چهر، آن که صورتی زیبا به مثال گل لاله دارد.
لاله زار : زمینی که در آن لاله فراوان روییده است.ناماصیلفارسی
لاله وش : مانند لاله
لاون : نام جایی در شاهنامه
لیان : درخشنده ، نام روستایی در نزدیکی بوشهر
لیانا : بانوی درخشان و زیباروی
لیسا : نام روستایی در نزدیکی قزوین
لیمو : میوه خوردنی، ترش یا شیرین، معطر و زردرنگ
لعبت : زن زیبا روی و خوش اندام، عروسک، بازیچه
لعیا : عربی لیا، نام زن حضرت یعقوب
لمیا : زن سیاه و گندمگون
لمیس : زنی با پوست نازک و لطیف
لنا : نصیب و بهره
لیالی : شبها
لیلا : لیلی
مارتا : فناپذیر، دنیایی
مامَک : مادر؛ خطاب محبت آمیز به فرزند دختر؛ زن پیر
مانا : ماندنی، پایدار
ماندانا : زن کمبوجیهی اول و مادر کوروشِ کبیر
ماه : قمر زمین
ماه آفرید : آفریدهی ماه؛ (به مجاز) زیبارو
ماهانا : ماهان+ ا (پسوند نسبت)) منسوب به ماهان
ماهپری : پری مانند ماه؛ (به مجاز) بسیار زیبا
ماه پسند : قبول شونده، پسندیده، (به مجاز) زیباروی چون ماه
ماهین : (ماه + ین (پسوند نسبت))، منسوب به ماه؛ (به مجاز) زیبارو
مایسا : نام گیاهی کوچک و یک ساله که بسیار ظریف است.
مروا : فال نیک و دعای خیر
مژان : نرگس نیمه شکفته
مژده : خبر خوش و شادی بخش، بشارت
میگل : (می = شراب + گل)، (به مجاز) زیبا و مست کننده
مینا : مرغ مقلد، مرغ مینا؛ گلی معمولاً سفید، نوعی شیشه رنگی به ویژه سبز که از آن انواع ظروف میسازند.
مینو : بهشت، فردوس
ماریا : مریم، ماریا نوعی گشتار آوا شناختی از مریم در زبانهای اسپانیایی و آسیایی است.
ماریان : انگلیسی از عبری، مریم
مرسانا : هدیه خداوند
مُهیمِن : آگاه به حاضر و غایب؛ از نامها و صفات خدا
مانیا : خانه، سرای، معرب از یونانی، دیوانگی، جنون
مایا : در اساطیر یونان مادر هرمس، در اساطیر روم الهه بهار و حاصلخیزی
ملیکا : گروهی از گیاهان علفی چند ساله از خانوادهی گندمیان که خودرو هستند.
ناربن : درخت انار
ناردانا : ناردانه، دانه انار
ناردانه : ناردانا، دانه انار
نارگل : گل انار، آن که چون گل لطیف و زیبا است.
نارگون : همانند انار، سرخ و آتش
نارملا : شکوفه گل انار، به کسر میم
نارمیلا : شکوفه، غنچه، خصوصا شکوفه گل انار
نارنج : میوهای آبدار و ترش، از گونه مرکبات
نارو : پرندهای خوش آواز همانند بلبل
نارون : درختی خوش اندام و پُربَرگ و سایه دار
نارین : منسوب به نار، تر و تازه
ناز : کرشمه، غمزه
نافه : مادهای با عطر نافذ و پایدار که زیر پوست شکم نوعی آهو به دست می آید.
ناکتا : ناک (در گویش مازندران نوعی گلابی شیرین) + تا، شیرین مثل گلابی
نانا : پدر و مادر، نعناع
نانیسا : نام روستایی در نزدیکی مراغه
ناوه : نام روستایی در نزدیکی خرم آباد
ناهید : زهره، آناهیتا، از شخصیتهای شاهنامه
نایریکا : برگزیده، پسندیده، از اسامی قدیمی ایرانی
نرسا : در اساطیر زوروانیه نام یکی از خدایان
نگاره : نقش، شکل، تصویر
نگارین : زیبا، آراسته، مزین
نگین : سنگ قیمتی و زینتی که بر روی انگشتر، گوشواره، و جز آنها کار میگذارند.
نگینه : مانند نگین
نوا : صدای آهنگین، نغمه،آواز، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
نیکی : خوب بودن، خوبی، نیکوکاری، احسان
نیلا : نیل به رنگ نیل، نیلی
نیلاب : مجازا آبی ملایم و آرامش بخش. نام قدیم شهر جندی شاپور، همچنین مایعی آبی رنگ که در رنگرزی کاربرد دارد را مینامند.
نیلرام : اسم فرشته نگهبان برف و باران و تگرگ
نیلگون : به رنگ نیل، کبود، لاجوردی
نیلیا : به زنگ نیلی ، منسوب به نیلی ، مرکب از نیلی و الف نسبت
ویدا : آشکار و هویدا
ویرو : نامپهلوان و سپهداری در منظومه ویس و رامین
ویستا : دانش و فرهنگ
ویشکا : نام روستایی نزدیک رشت
وینا : رنگارنگ، همچنین روشن و آشکار
ویوگ : عروس
ویونا : منسوب به وَیو، (به مجاز) عروس، دختری که عروس شده، نام روستایی در نزدیکی کاشان
ورشان : قمری، پرندهای که در فارسی آن را مرغ الاهی میگویند، کبوتر صحرایی
ورقا : کبوتر، نام درختی کوچک و معروف
وسمه : ماده رنگی ای که از نوعی گیاه به دست میآید.
وسیمه : مؤنث وسیم، دارای نشان زیبایی، زیبا
وسیم : دارای نشان زیبایی، خوش سیما، زیبا
وندا : زن و دختر باسواد
وناز : با وقار، متین
ونوش : گل بنفشه
وهار : فصل بهار
هستی : زندگی، وجود، زندگانی
هلناز : زیبارو و خوشبو، به شکوفه درخت هل نیز میگویند
هماچهر : آنکه چهرهای چون هما دارد، خوش سیما
همافر : دارای شکوه همایی
همتا : نظیر، مانند
چی مصرف میکنید اسمها اگه ایرانیه چرا اسم هیچ پدر یا مادر بزرگ یا جد اینا نیست تازه اسمها یا عربین یا ترکی یا یونانی یا روسی یا یهودی ، یعنی ایرانیهای بدبخت از این نژادهان
یک اسم ک باایکس شروع بشه
روشنک
یه اسم ست با باران دخترونه
یه اسم دخترانه یا پسرانه بگین که به سام بیاد
شام
سامیه
سلام لطفا اسم دخترونه هلناز را بارگذاری کنید.مرسی… هلناز: هل خوشبو، گل ناز- زیبا و خوشبو