بهاره رهنما:«بدون شک بزرگترین اتفاق زندگی من، آشنایی با پیمان قاسمخانی بوده است. پیمان را سالهاست میشناسم.
آشنایی ما به سال 70 برمیگردد؛ دوستیای که مثل خیلی از ازدواج ها در ایران، بالاخره به دلایل احساسی و اجتماعی بعد از دو سال به ازدواج منجر شد. مردی که او را از هفدهسالگیام میشناسم و از نوزدهسالگیام به طور رسمی در کنارش بودهام. بیتردید بهترین گزینه من برای ازدواج بود.گاهی که با دوستانم حرف میزنیم، آنها میگویند مردهای ایرانی نمیتوانند با زنی تا این حد اکتیو کنار بیایند. احتمالا حق با آنهاست؛ چون پیمان در مقابل من حسابی صبوری به خرج میدهد.»
من و پیمان در خیابان ولیعصر با هم آشنا شدیم
بهاره رهنما:«روزی که پیمان را برای اولین بار دیدم کاملا به یاد میآورم. هفده ساله بودم و دانشجوی سال اول دانشگاه به خاطر سالهایی که در دبیرستان جهشی خوانده بودم، زودتر وارد دانشگاه شدم. یک روز وقتی از دانشگاه برمیگشتم، در خیابان ولیعصر به طور اتفاقی با هم آشنا شدیم و این آشنایی در سالهای بعد، یعنی سال 1373، شکل جدیتری به خود گرفت و ما با هم ازدواج کردیم. پیمان مردی است که در عین هوشمندی غریبش، به طرزی باورنکردنی ساده و بیپیرایه است.
با همه اینها، زندگی ما هم، مثل همه زندگیهای مشترک، بالا و پایینهایی داشته؛ دورههای دوری و نزدیکی؛ روشن و تاریک! اما حالا که بعد از گذشت نزدیک به بیست سال به راهی که طی کردهایم نگاه میکنم، میبینم این بیحاشیه بودن پیمان، نه فقط در کارش، که حتی در زندگی شخصی و خصوصیاش هم رعایت شده و او هرگز پس از دورههای بد و سخت، حمایتش را از من دریغ نکرده است.»
گردآوري: گروه 7 گنج
اضافه کردن دیدگاه
اضافه کردن دیدگاه