انتخاب اسم های مناسب و زیبا برای فرزند تازه متولد شده یکی از مهمترین انتخاباتی است که والدین بر عهده دارند. همچنین نامی زیبا و با معنی میتواند در زندگی و آینده کودک تاثیرات مهمی داشته باشد. اما انتخاب یک اسم پسرانه با کلاس و جدید برای نوزاد میتواند یکی از سخترین کارهای باشد که برعهده پدر مادر است، خیلی از والدین هیچ ایده ای برای انتخاب یک نام ندارند، ولی اصلا نگران نباشید ما بهترین اسم ها رو در این پست از هفت گنج برای شما عزیزان جمع آوری کرده ایم، باما همراه باشید تا زیباترین نام های پسرانه ایرانی رو همراه با معنی بهتون معرفی کنیم.
آبتین :نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
آتش :فروغ و روشنایی
آرتین :نام هفتمین پادشاه ماد
آرش :پهلوان و یکی از بهترین تیراندازان ایرانی
آزاد :نام بهدینی که در فروردین یشت ستوده شده
آژمان :بی زمان
آسا :نام پدر بهمن که در چکامه از او یاد شده
آستیاک :نام چهارمین و آخرین پادشاه ماد
آیریک :نام نیای یازدهم اشوزرتشت
اردوان : راستی و درستی
ارشا :راست و درست
اَرشام :پسر عموی داریوش بزرگ
اَرشان :نام نیای داریوش بزرگ
الوند :توانا و تیزپا
امید : از نویسندگان نامه دینکرد
اهورا :هستی بخش
اوتانا :نام یکی از یاران داریوش
اوستا :دانش، کتاب دینی
آریا :آزاده، نجیب
آروین : آزموده و آزمایش شده.
آذرمهر : مهربانی خورشید
آراد : نام فرشتهی موکل بر دین و تدبیر امور روز آراد
آرتین : منسوب به آرت، پاکی و تقدس، نام هفتمین پادشاه ماد
آردا : آرشا، مقدس
ارشک : اشک، مرد بزرگ، مرد، نام نخستین پادشاه اشکانی
اَرشَن : اسب نر، نام برادر کاووس
ارشیا : تخت و اورنگ شاهان، گاه، تخت
بهنام: نیک نام ، خوش نام
بَردیا :نام پسر کوچک کورش
باربُد : پسوند محافظ، پردهدار، نام نوازنده و رامشگر نامی زمان خسرو پرویز
بابک : خطاب فرزند به پدر از روی مهربانی
باتیس : نام دژبان غزه در هنگام داریوش سوم
باراد : نام کسی که در زمان شاپور یکم پادشاه ساسانی زندگی کرده ونام او در کتیبه کعبه زرتشت آمده است
بامداد : صبح، نام پدر مزدک
بَرسام :نام یکی از سرداران یزدگرد ساسانی
بوبار :دارنده زمین. نام کشاورزی در زمان خشایار
بوجه :رهایی یافته. نام یکی از بزرگان هخامنشی
بوخشا :رستگار
بُنشاد : شاد بنیاد
بَهاوند : دارنده نیکی
بهداد : آفریده خوب
پرهام :از نام های برگزیده
پرتو : تابش
پارسا :پرهیزکار
پاساک :نام برادر زاده داریوش بزرگ
پاکدین :دین درست، دین پاک
پیام : سخن یا مطلبی (کتبی یا شفاهی) که از طرف کسی برای دیگری فرستاده شود
پادرا : سرزمین باشکوه، نگهبان آتش
پارسا : پرهیزکار
پارسان : منسوب به پارس، پارسی
پاساک : نام برادر زاده داریوش بزرگ
پیشداد : نخستین قانون گذار، بنیانگذار عدل و دادگری
پیمان : مهر، عهد
توانا :نیرومند، زورمند
تور :نام پسر شاه فریدون
توس : درختی بزرگ و جنگلی، نام پسر نوذر یکی از پهلوانان نامی ایران
تیران : نام پسر اردشیر سوم، نام چند تن از پادشاهان سلسله اشکانی
تیرداد : زاده شده در تیر، بخشنده تیر؛ نام دومین پادشاه اشکانیان
دادمهر :از نام های برگزیده
دادنام :از نام های برگزیده
داژو :سوخته، داغ
دانا :هوشیار، آگاه
داور :نام موبدی است
دلاور :دلیر، قهرمان
دامور : آواز نرم و لطیف
دامون : دشت و صحرا؛ از حکمای قدیم یونان و از فیثاغورثیان.
دانوش : نام شخصی در داستان وامق و عذرا
دماوند :نام سرداری درزمان ساسانیان
رایان : اندیشمند ، فکر کننده و فکور
روزبه : خوشبخت ، سعادتمند ، بهروز . روزبه
رهام : نام پسر گودرز که در جنگ دوازده رخ ‘ بارمان ‘ را کشت
راد : بخشنده
رادان : آنکه منسوب به جوانمردی است
رادمان : سخاوتمند؛ نام سپهدار خسرو پرویز
رادمهر : مهربخش؛ نام سردار داریوش سوم
روزمهر : مهر تابناک، مهر و عشق روشن و تابنده، خورشید روز، درخشان
روشاک : نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندر
رویین : ساخته شده از فلز روی، سخت و محکم
رویین تن : نام دیگر اسفندیار پسر گشتاسب کیانی
ژوبین : ژوبین (نوعی نیزه کوچک با سر دو شاخه و نوک تیز)
سامیار : فرشتۀ آتش
سامیار : پاک – مقدس – قابل ستایش
سوشا : منجی
سهراب : دارندهی آب و رنگ سرخ ، سرخاب ؛ (در اعلام) پسر دلاور رستم از دختران پادشاه سمنگان
شروین : نام دو تن از پادشاهان طبرستان
شاهین :برج میزان
شایا : شایسته
شایان : سزاوار، شایسته
شایگان : گرانمایه، لایق
فربد : نگهبان یا محافظِ شکوه و جلال
فرزان : حکیم؛ دانا؛ عاقلفرنور : کسی دارای چهرهای بسیار نورانی و باشکوه است.
فرهاد : نام پهلوانی در شاهنامه، نام چند پادشاه اشکانی
فرهام : نیک اندیش
فرنود : برهان و دلیل
کامیار : بختیار، کامجو، کامران، کامروا
کیان : پادشاهان جبار بزرگ
کوروش : بنیانگزار شاهنشاهی هخامنشی
کوسان : موسیقی دان، خنیاگر
کوشا : کوشیدن
کوشان : کوشا بودن
کوشیار : نام یکی از سرداران تبری
کوهیار : کوه نشین
کیا : پادشاه
مازیار : پسر ونداد هرمز از فرزندان سوخرای بزرگ
ماکان :نام ولایتی هم هست که بیشتر سلاح مردم آنجا زوبین است که نیزه ٔ کوتاه باشد
مهرشاد : خورشید تابان
مانی : اندیشمند
ماهان : منسوب به ماه
ماهر : زبر دست
مهیار : یار ماه، ماه من
مهبد : نگهدارنده ماه
نوید : مژده؛ بشارت
نهاد : سرشت، اساس
نیاسان : شبیه به نیاکان
نیاوش : پسری که شبیه اجداد و نیاکان خود است
نیشام : نام فرشته نگهبان آذرخش
نیسان : نیزار، محل روییدن نی
نیکان : منسوب به نیک
وریا : باهوش
ویریا : همت
ویسپار : از نجبای پارس
ویسپرد : از بخشهای اوستا
ویشتاسب : نخستین پادشاه همزمان با زرتشت
هیراد : کسی که چهرهای خوشحال و شاد دارد
هیربد : شاگرد، آموزنده
هیرسا : پارسا
یارا : توان ، نیرو
یارا : توانایی و شجاعت
یارتا : همتای یار
یاور : یاری دهنده، کمک کننده
یزدان : آفریدگار، الله، ایزد، پروردگار
اضافه کردن دیدگاه
اضافه کردن دیدگاه