روانشناسي و سلامت روان روانشناسی

دلیل علاقه افراد باهوش به تنهایی چیست؟

تقویم فارسی اندروید

آیا وقتی با مردم وقت می گذرانید شادتر و سرحال ترید؟ با توجه به مطالعات چاپ شده در مجله انگلیسی مشخص شد که افراد باهوش و افراد معمولی پاسخ های متفاوتی برای این سوال دارند. برای دانستن این که چرا علاقه افراد باهوش به تنهایی بیشتر از افراد دیگر است در این مقاله با 7گنج همراه باشید.

دلیل علاقه افراد باهوش به تنهایی چیست؟

علاقه افراد باهوش به تنهایی

یک تحقیق که روی 1500 بزرگسال 18 تا 28 سال انجام گرفت نشان داد که دو دسته افراد وجود دارند. عده ای که با قرار گرفتن در اجتماع چندان راضی و خوشحال نیستند و عده دیگری که در تعامل با دوستان نزدیک شان احساس سعادت و شادی بیشتری دارند.

زمانی که محققان پارامتر هوش را وارد تحقیقات خود کردند متوجه نتایج جالبی شدند. بر اساس گزارش واشنگتن پست تراکم جمعیت افرادی که هوش متوسط دارند دو برابر کسانی است که هوش بالایی دارند. همچنین چیزی که بیش از همه نظر محققان را به خود جلب کرد علاقه افراد باهوش به تنهایی بود. افراد باهوش زمانی که در اجتماع به سر می برند احساس رضایتمندی کمتری از خود نشان می دهند.

البته این یک نظریه کلی و بدون توجه به جزئیات، خصویات روانشناسی و اخلاقی انسان هاست. افراد زیادی وجود دارند که از بهره هوشی بالایی برخوردار هستند با این حال تمایل بیشتری برای بودن در جمع و وقت گذراندن با دوستانشان دارند و  همچنین افراد زیادی با هوش متوسط هم هستند که تمایلی به بودن در جمع نداشته و دوست دارند وقت شان را به تنهایی بگذرانند. با این حال اگر ویژگی های اخلاقی را فاکتور بگیریم و به نوعی آن ها را متوقف یا کنترل کنیم علاقه افراد باهوش به تنهایی بیشتر است و افراد با هوش متوسط در جمع احساس رضایت بیشتری دارند. حال سوال این است که دلیل علاقه افراد باهوش به تنهایی چیست؟

خب پاسخ این سوال به ساختار مغز ما و نوع تکامل آن از زمان اجداد اولیه مان برمی گردد. در گذشته های خیلی دور در صحراهای آفریقایی اجداد ما در قبایل کوچک با جمعیت نهایتا 150 نفره زندگی می کردند و بقای خود را در بودن در جمع می دانستند. آن ها با یکدیگر روابط نزدیکی داشتند و می دانستند که همین روابط می تواند تا مدت ها از آن ها مراقبت کند. به همین دلیل است که ما هنوز هم انسان های اجتماعی هستیم.

این روزها شکل زندگی ما کاملا متفاوت است. ما در شهرهای بزرگ تر زندگی می کنیم و اغلب برای ارتباط برقرار کردن از وسایل ارتباط جمعی استفاده می کنیم. مغز و بدن ما هنوز برای این اندازه تحول آمادگی نداشته و نتوانسته است خود را با سرعت تکامل فناوری هماهنگ کند. اما به نظر می رسد که افراد با هوش قدرت بیشتری برای همراه شدن با این تغییر و تحولات داشته و می توانند خود را با آن هماهنگ کنند. آن ها کمتر تحت تاثیر ریشه های اجدادی خود بوده و تمایل بیشتری برای انطباق با زندگی مدرن دارند به همین علت علاقه افراد باهوش به تنهایی بیشتر از افرادی با هوش متوسط یا ضعیف می باشد.

افراد باهوش به طور طبیعی بیشتر دوست دارند که قدرت مغز و بدن شان را روی اهداف بزرگ تر گذاشته و کمتر وقت شان را صرف بودن در جمع بکنند. به عبارتی آن ها می دانند که بودن در اجتماع کمکی به رسیدن به اهداف شان نمی کند به همین علت حس خوشایندی از صرف وقت زیاد در جمع ندارند. در مقابل افراد با هوش متوسط دوست دارند بیشتر در جمع باشند چرا که می دانند بیشتر از آن لذت می برند و لازم نیست برای هدفی تلاش کنند. آن ها به دوستان یا دورهمی هایشان فکر می کنند و می دانند که می توانند به کمک آن ها به سادگی شاد باشند و حتی می توانند از کمک شان برای موارد مختلف استفاده کنند و توجهی هم به اهداف بزرگ تر مانند نوشتن یک رمان پرفروش یا گرفتن مدرک دکترا یا تسلط به حرفه برنامه نویسی برای نوشتن اپلیکیشن های محبوب ندارند.

نتایج این تحقیقات جالب و قابل توجه است اما به هیچ وجه به این معنی نیست که کسانی که خود را باهوش می دانند باید از این به بعد خود را در غارهای کوچک مخفی کنند و با کسی رابطه نداشته باشند. همه ما می دانیم که انسان ها به صرف کمی وقت با دیگران و بهره بردن از روابط انسانی نیاز دارند و هیچ استثنایی هم برای این موضوع وجود ندارد.

10 دیدگاه

  • من درمورد این مقاله چیزی نمیدونستم، اما خودم ایکیوم ۱۴۸ هستش و فکر میکنم که جزو افراد باهوشم؛ اما خب تنهایی رو خیلی دوست دارم و ترجیح میدم همه‌ی عمرم تنها باشم فقط شاید بخوام در هفته یکی دوبار با دوستام وقت بگذرونم،خودم فکر نمیکنم که این کار اشتباهی باشه و خب بنظرم هر کسی طعب و رفتار منحصر به خودشو داره اما خانواده درک نمیکنن؛ همش میگن چرا توی اتاقتی چرا با بقیه صحبت نمیکنی چرا فقط توی گوشی ای..و اینا خیلی منو عذاب میده! جوری که حتی دوست دارم خودکشی کنم تا از این گیر دادنای الکی راحت بشم..اما، نمیدونم چکار کنم?

  • مریم و تارا ازتون ممنونم که مرتکب اشتباهات من نمیشید،من توی یک شرایط خیلی بد و نابرابر تسلیم شدم و از اونجایی که عاشق بچه بودم ،به بچه پناه بردم ،خب تا سالهای کودکی شون همه چی اکی بود اما وقتی بزرگتر شدند مقابل حرفهای مسموم همسر سابقم من بازنده ی این ماجرا شدم ،چون راضی نبودم واسه حقانیت خودم پدرشونو تو ذهنشون خراب کنم ..‌ من معتقد بودم خودم خالق بچه مم و تاثیر پدر رو منکر میشدم ،اما یه روزی دیدم همون آدمی که می‌گفت برو بچه رو سقط کن من بچه نمی‌خوام عین یه جادوگر جلوی بچه هام نشسته و داره از من بدگویی می‌کنه …اینارو گفتم که بگم اگه منم به همون تنهایی خودم قانع بودم و برای پر کردن خلاء خالی زندگیم به بچه پناه نمیبردم حداقل الان عذاب وجدان اونها رو شونه هام سنگینی نمی‌کرد .نه فکر نکنین اون مرد یک هیولا بود اون آنقدر دیوانه وار دوستم داشت که می گفت من میترسم بچه ای بیاد و تو اون بچه رو از من بیشتر دوست داشته باشی …الان من میدونم این رفتارها کاملا آنرماله اما توی اون دهه از زندگیم هنوز به این بلوغ فکری نرسیده بودم ..بچه ها مرسی که انقدر عاقلید و مثل من تصمیمات عجولانه نمیگیرید وگند نمیزید به همه چی

    • خیر تعریف سافیوفیل یعنی علاقه(و حتی گرایش جنسی)به افراد باهوش

  • نمیدونم بگم تنهایی رو دوست داشتن خوبه یا بد .من احساس میکنم این موضوع داره زندگی من رو تحت تاثییر قرار میده چون اونقد عاشق تنهایی هستم که حتی دوست ندارم همسرم دائم منزل باشن یا اصلا ب بچه دار شدن میلی ندارم چون فک میکنم تنهایی من رو از بین میبره

    • من هم دقیقا حس شمارو دارم. دوس دارم بیشتره اوقات تنها باشم و گاهی واسه تنوع کسی پیشم باشه. من حتی ته دلم از ازدواج هم میترسم که نکنه احساس خفقان بهم دست بده. بچه که دیگه بماند!!.
      جدیدا حس میکنم این تمایل داره به زندگیم آسیب میزنه. اما از دوران بلوغ تمایل به تنها بودن رو دارم و نمیدونم چجوری حلش کنم

    • البته افراد معمولی افسرده هم داریم!

10 دیدگاه

برای ارسال نظر اینجا کلیک کنید

تبلیغات

دانلود برنامه آموزش آشپزی

مطالب پیشنهادی